تنازعلغتنامه دهخداتنازع . [ ت َ زُ ] (ع مص ) خصومت کردن دو گروه باهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). تخاصم در چیزی . (از اقرب الموارد). با یکدیگر خصومت کردن . (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || اختلاف . (اقرب الموارد) : و این مسئله در میان علمای او
تناجحلغتنامه دهخداتناجح . [ ت َج ُ ] (ع مص ) پی درپی خوابهای کسی راست آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تنوزهلغتنامه دهخداتنوزه . [ ت َ زَ / زِ ] (ص )شکافته و چاک شده را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). شکافته و چاک زده . (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ جهانگیری ).
تنازع بقالغتنامه دهخداتنازع بقا. [ ت َ زُ ع ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از اصول نظریه ٔ داروین و پیروان او، وجود تنازع بقا در دنیای موجودات زنده است و آن عبارت از قبول وجود یک کشمکش دائم میان موجودات زنده می باشد که به انتخاب انسب منجر می گردد. آقای دکتر سیاسی آرد: ... نظر کلی آنها (داروی
تناجیلغتنامه دهخداتناجی . [ ت َ ] (ع مص ) با یکدیگر راز گفتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). باهم راز گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
تنازعاتلغتنامه دهخداتنازعات . [ ت َ زُ ] (ع اِ)ج ِ تنازع . (فرهنگ فارسی معین ). خصومتها. کشمکش ها. ستیزگی ها. و مناقشه ها. رجوع به تنازع شود.
تنازع بقالغتنامه دهخداتنازع بقا. [ ت َ زُ ع ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از اصول نظریه ٔ داروین و پیروان او، وجود تنازع بقا در دنیای موجودات زنده است و آن عبارت از قبول وجود یک کشمکش دائم میان موجودات زنده می باشد که به انتخاب انسب منجر می گردد. آقای دکتر سیاسی آرد: ... نظر کلی آنها (داروی
کفاحدیکشنری عربی به فارسیستيز , کشاکش , تقلا کردن , کوشش کردن , دست وپا کردن , منازعه , کشمکش , تنازع
struggleدیکشنری انگلیسی به فارسیتقلا، مبارزه، کشمکش، کشاکش، تنازع، تقلا کردن، مبارزه کردن، کوشش کردن، دست و پا کردن
دعوافرهنگ مترادف و متضادآشوب، اختلاف، تنازع، حرب، زدوخورد، کشمکش، مجادله، مرافعه، مشاجره، منازعه، نزاع ≠ صلح
منازعهفرهنگ مترادف و متضادتنازع، جدال، جنگ، دعوا، کشمکش، مرافعه، مناقشه، نزاع، منازعت، درگیری، ستیز، ستیزه
کشمکشفرهنگ مترادف و متضاداختلاف، تنازع، جدال، جر، جنگ، دعوا، زدوخورد، ستیز، ماجرا، مجادله، مرافعه، مشاجره، منازعه، نزاع
تنازع بقالغتنامه دهخداتنازع بقا. [ ت َ زُ ع ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از اصول نظریه ٔ داروین و پیروان او، وجود تنازع بقا در دنیای موجودات زنده است و آن عبارت از قبول وجود یک کشمکش دائم میان موجودات زنده می باشد که به انتخاب انسب منجر می گردد. آقای دکتر سیاسی آرد: ... نظر کلی آنها (داروی
تنازعاتلغتنامه دهخداتنازعات . [ ت َ زُ ] (ع اِ)ج ِ تنازع . (فرهنگ فارسی معین ). خصومتها. کشمکش ها. ستیزگی ها. و مناقشه ها. رجوع به تنازع شود.
متنازعلغتنامه دهخدامتنازع . [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص )همدیگر خصومت کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مشغول به نزاع و خصومت میان خود. (ناظم الاطباء). || از همدیگر گیرنده ٔ چیزی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به تنازع شود.(ناظم الاطباء). مورد نزاع . آنچه بر سر تصاحب