تندبارلغتنامه دهخداتندبار. [ ت ُ ] (نف مرکب ) موذیات را گویند مانندشیر و پلنگ و مار و عقرب و زنبور و مورچه و امثال آن و هر جانوری که جانور دیگر را بخورد. (برهان ). سبع، مانند شیر و پلنگ و گرگ و ببر و امثال آنها و از روندگان مانند عقرب و مار و امثال آنها، برخلاف زندبارکه حیوانات بی آزارند. (انجم
تندبارفرهنگ فارسی عمید۱. هرجانور درنده یا گزندهای که جانور دیگر را بخورد یا آزار برساند، مانند شیر و پلنگ.۲. جانور موذی.
تندبورلغتنامه دهخداتندبور. [ ت ُ ] (اِ) جستن و برجستن را گویند، و به این معنی بجای بای ابجد، یای حطی هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ). برجستن . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (از شرفنامه ٔ منیری ). جستن و برجستن را گویند. (انجمن آرا). || (ص ) برجهنده و رقصنده . (ناظم الاطباء). رجوع به تندیور
بی کرانلغتنامه دهخدابی کران . [ ک َ ] (ص مرکب ) (از: بی + کران ) بی کرانه . بی حد. بی نهایت . (آنندراج ). بی پایان . غیرمحدود. (ناظم الاطباء). نامحدود : نعمتش پاینده باد و دولتش پیوسته باددولت او بی کران و نعمت او بی کنار. فرخی .عمر ت