تنزیرلغتنامه دهخداتنزیر.[ ت َ ] (ع مص ) کم کردن ، یقال : نزر عطاءَه ُ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تنجیرلغتنامه دهخداتنجیر. [ ت ِ ] (اِ) پارسی و بمعنی پاتیله است و پاتیله دیگی است ک در آن حلوا و طعام پزند و معرب آن طَنجیر است . (انجمن آرا) (آنندراج ).
تنزرلغتنامه دهخداتنزر. [ ت َ ن َزْ زُ ] (ع مص ) کم شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تقلل . و در الاساس آمده : تنزر من الشی ٔ؛ تقلل منه . (از اقرب الموارد). || خود را به بنی نزار نسبت کردن . منسوب یا مانند کردن یا داخل ساختن در آنها. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (
تنظرلغتنامه دهخداتنظر. [ ت َ ن َظْ ظُ ] (ع مص ) چشم داشتن به درنگ . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ) (ازدهار). چشم داشتن به چیزی . || نگریستن درچیزی . || درنگ کردن و مهلت دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
طنجیرلغتنامه دهخداطنجیر. [ طِ ] (معرب ، اِ) دیگ فراخ دهن حلواپزی (معربست )، بفارسی پاتیله . (منتهی الارب ). پاتله . (نصاب ). پاتیله . پاتیل . دیگ . (منتهی الارب ). پاتله که آوند معروفست . (آنندراج ) (غیاث ). هلکاره . (ملخص اللغات حسن خطیب ). هرکاره . (دهار). ج ، طناجیر. (مهذب الاسماء). پاتیله