تنطقلغتنامه دهخداتنطق . [ت َ ن َطْ طُ ] (ع مص ) کمر بستن . (زوزنی ). کمر بر میان بستن خود را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || قرار گرفتن کوههامانند کمربند در اطراف زمینی . (از اقرب الموارد).
تنطیقلغتنامه دهخداتنطیق . [ ت َ ] (ع مص ) کمر بر میان کسی بستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تا نیمه ٔ پشته و جزآن رسیدن آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || ناطق گردانیدن خداکسی را. (از اقر
تنطق کردنلغتنامه دهخداتنطق کردن . [ ت َ ن َطْ طُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نطق کردن و سخنوری نمودن . (ناظم الاطباء).
تنتاکلغتنامه دهخداتنتاک . [ ت َ] (اِخ ) نام پادشاهی بوده و نام مردی . (فرهنگ جهانگیری ) (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء) (از برهان ). در فرهنگها نوشته اند که نام مردی و پادشاهی بوده زیاده معلوم نشد. (انجمن آرا) (آنندراج ).
تنطق کردنلغتنامه دهخداتنطق کردن . [ ت َ ن َطْ طُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نطق کردن و سخنوری نمودن . (ناظم الاطباء).
متنطقلغتنامه دهخدامتنطق . [ م ُ ت َ ن َطْ طِ ] (ع ص ) گفتگوکننده و نطق کننده . (ناظم الاطباء). || کمر بر میان بسته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تنطق شود.
لقمانلغتنامه دهخدالقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) ابن عاد الاکبر. جاحظ در البیان و التبیین گوید: و کانت العرب تعظم شأن لقمان بن عاد الاکبر و الاصغر و لقیم بن لقمان فی النباهة و القدر و فی العلم و الحکم و فی اللسان و فی الحلم و هذان غیر لقمان الحکیم المذکور فی القرآن علی ما یقول المفسرون ... و قال ابوا
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبادبن قیس بن ثعلبة بکری . مکنی به ابی منذر و ابوبجیر. از حکیمان و دلیران و بزرگان و شاعران عرب است در جاهلیت . وی در جوانی امارت بنی ضبیعة داشت و جنگ معروف بسوس بزمان وی ببود. و او با چندقبیله از بکر، که یشکر و عجل و قیس از آن جمله اند، از جنگ کناره
ثابتلغتنامه دهخداثابت . [ب ِ ] (اِخ ) ابن قرةالحرّانی . مکنی به ابی الحسن . یکی از مردم حران . او در ایام معتضدباﷲ عباسی ببغداد رفت و بمطالعه ٔ علوم حساب و هندسه و هیئت و نجوم و منطق مشغول گشت . ولادت او در 221 هَ . ق . به حرّان و وفات وی بسال <span class="hl
ابوعلی بن سینالغتنامه دهخداابوعلی بن سینا. [ اَ ع َ لی ی ِ ن ِ ] (اِخ ) حسین بن عبداﷲبن حسن بن علی بن سینا ملقب به حجةالحق شرف الملک امام الحکماء. معروف به شیخ الرئیس . از حکمای فخام و علمای کبار جهان و اطبای اسلام است . مراتب علمش بیشتر از آن که محاسب وهم تواند احصا کند و مقامات فضلش بالاتر از آن است
تنطق کردنلغتنامه دهخداتنطق کردن . [ ت َ ن َطْ طُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نطق کردن و سخنوری نمودن . (ناظم الاطباء).
متنطقلغتنامه دهخدامتنطق . [ م ُ ت َ ن َطْ طِ ] (ع ص ) گفتگوکننده و نطق کننده . (ناظم الاطباء). || کمر بر میان بسته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تنطق شود.
مستنطقلغتنامه دهخدامستنطق . [ م ُ ت َ طَ ] (ع ص ) آنکه از او پرسند. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به استنطاق شود.
مستنطقلغتنامه دهخدامستنطق . [ م ُ ت َ طِ ] (ع ص ) بازپرس . استنطاق کننده . || گویا گرداننده . (آنندراج ). خداوند تبارک و تعالی که گویا می گرداند. (ناظم الاطباء). || آنکه سخن گفتن می خواهد از دیگری . (از اقرب الموارد). || با هم مکالمه کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به استنطاق شود.