ترجمه مقاله

تنظیم

tanzim

۱. نظم دادن.
۲. مرتب کردن کارها.
۳. به رشته کشیدن جواهر.
۴. به نظم‌وترتیب درآوردن سخن.

۱. انتظام، ترتیب، تنسیق، مرتبسازی، نظم، نظمدهی،
۲. مرتب کردن، منظم کردن، سروسامان دادن ≠ نابسامان کردن

هماهنگ

ترجمه مقاله