تنوعلغتنامه دهخداتنوع . [ ت َ ن َوْ وُ ] (ع مص ) نوع نوع شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گونه گونه شدن . (دهار). گوناگون شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قسم قسم شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گوناگونی و نوع نوع شدگی . (ناظم الاطباء). ||
تنوعدیکشنری فارسی به انگلیسیcatholicity, diversity, heterogeneity, variation, range, variance, variety
تنوحلغتنامه دهخداتنوح . [ ت َ ن َوْ وُ ] (ع مص ) جنبیدن چیز فروهشته ٔ آویزان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تحرک . (اقرب الموارد).
تنویعلغتنامه دهخداتنویع. [ ت َن ْ ] (ع مص ) گوناگون کردن . (دهار) (از اقرب الموارد). || جنبانیدن و زدن باد چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تنوهلغتنامه دهخداتنوه . [ ت َ ن َوْ وُه ْ ] (ع مص ) بلند شدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد).
تنویهلغتنامه دهخداتنویه . [ ت َن ْ ] (ع مص ) بزرگوار گردانیدن و نام کسی بلند گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). بلندنام گردانیدن و بلند گردانیدن کسی را در سخن گفتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). خواندن کسی را و بلندنام گردانیدن : نوهه و به تنویهاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب ا
بیهنجاری تنوعdiversity anomalyواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف در تنوع زیستی زیستگاههای مشابه در مناطق مختلف
تنوع آلفاalpha diversityواژههای مصوب فرهنگستانگوناگونی اندامگانهای موجود در یک ناحیه یا زیستگاه خاص
تنوع بتاbeta diversityواژههای مصوب فرهنگستانگوناگونی اندامگانهای موجود در یک منطقه که حاصل تغییر گونههای زیستگاه است
تنوع آلفاalpha diversityواژههای مصوب فرهنگستانگوناگونی اندامگانهای موجود در یک ناحیه یا زیستگاه خاص
تنوع بتاbeta diversityواژههای مصوب فرهنگستانگوناگونی اندامگانهای موجود در یک منطقه که حاصل تغییر گونههای زیستگاه است
تنوع بومسازگانecosystem diversityواژههای مصوب فرهنگستانگوناگونی اجتماعات یا بومسازگانهای موجود در یک ناحیه
تنوع بومشناختیecological diversityواژههای مصوب فرهنگستانگوناگونی اجتماعات زیستی که با یکدیگر و با محیط فیزیکی و شیمیایی خود برهمکنش دارند
تنوع پروتگانیproteomic diversity, proteome diversityواژههای مصوب فرهنگستانتغییر در تعداد و پیچیدگی و عملکرد پروتئینها در دو یا چند پروتگان یک سامانۀ زیستی
متنوعلغتنامه دهخدامتنوع . [ م ُ ت َ ن َوْ وِ] (ع ص ) گوناگون شونده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گوناگون شده . (ناظم الاطباء). گونه گون . گونه گونه . گوناگون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ ازتازی ، گوناگون و دارای انواع و اقسام و اشکال مختلف و هر چیزی که به ا
متنوعدیکشنری عربی به فارسیجور شده , همه فن حريف , همسر , يار , درخور , مناسب , گوناگون , مختلف , متغير , متمايز , متفرقه
بیهنجاری تنوعdiversity anomalyواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف در تنوع زیستی زیستگاههای مشابه در مناطق مختلف