لغتنامه دهخدا
ته کشیدن . [ ت َه ْ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) تمام شدن . به پایان آمدن . سپری شدن . به آخر رسیدن چیزی چون حبوب و اثمار و بقول و مانند آن . انجامیدن . بیش نماندن . به بن انجامیدن : ته کشیدن چیزی ؛ صرف شدن همه ٔ آن . به آخر رسیدن و تمام شدن آن