تهدیدلغتنامه دهخداتهدید. [ ت َ ] (ع مص ) بیم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). تهدد. (اقرب الموارد). وعید کردن . (زوزنی ). ترسانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). نیک ترسانیدن . (آنندراج ). بیم کردن . بیم دادن . ترسانیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || در پی یکدیگر گذاشتن گو
تهدیدthreatواژههای مصوب فرهنگستانکنش یا رویدادی که ممکن است امنیت برنامهها و دادههای رایانه را به خطر بیندازد
تحدثلغتنامه دهخداتحدث . [ ت َ ح َدْ دُ ] (ع مص ) سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). سخن گفتن و خبر دادن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
تحدیثلغتنامه دهخداتحدیث . [ ت َ ] (ع مص ) حدیث کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تحدیث کسی چیزی را یا به چیزی ؛ خبر دادن او را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تحدیث فلان از فلان ؛ روایت کردن از او. (اقرب الموار
تحدیدلغتنامه دهخداتحدید. [ ت َ ] (ع مص ) حد چیزی پدید کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). تحدید خانه و زمین ؛حدود آنرا تعیین کردن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). حدهای چیزی پدید کردن . (زوزنی ) : چو
تحضیضلغتنامه دهخداتحضیض . [ ت َ ](ع مص ) برافژولیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). برافژولیدن یعنی بارغبت کردن . (دهار). برانگیختن کسی را بر جنگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برانگیختن وبرغلانیدن . (آنندراج ). || (اصطلاح نحو) در اصطلاح علم نحو، طلبیدن چیزیست به تحریک و طلب شدید. (از کشاف
تهددلغتنامه دهخداتهدد. [ ت َ هََ دْ دُ ] (ع مص ) تهدید. (زوزنی ). ترسانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ترسانیدن و ترسانیدن به عقوبت . (از اقرب الموارد) : نامه ها به تهدد سوی شهر براز و دیگر حشم نبشت که شما سستی کردید. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص <span clas
تهدیدانهلغتنامه دهخداتهدیدانه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق ) تهدیدآمیز و بطور تهدید. (ناظم الاطباء). رجوع به تهدید و دیگر ترکیبهای آن شود.
تهدیدآمیزلغتنامه دهخداتهدیدآمیز. [ ت َ ] (ن مف مرکب ) آمیخته با ترس و تهدید. (ناظم الاطباء) : مرد چون تحیر و تهور او بدید و سخنهای تهدیدآمیز او بشنید با خود گفت . (سندبادنامه ص 108).- جواب تهدیدآمیز ؛ پاسخی که در
تهدیدسنجیthreat evaluationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند تشخیص و تحلیل و طبقهبندی سامانههای تهاجمی دشمن
menaceدیکشنری انگلیسی به فارسیتهدید، مخاطره، چیزی که تهدید کننده است، تهدید کردن، ارعاب کردن، چشم زهره رفتن
menacesدیکشنری انگلیسی به فارسیتهدید، مخاطره، چیزی که تهدید کننده است، تهدید کردن، ارعاب کردن، چشم زهره رفتن
تهدیدانهلغتنامه دهخداتهدیدانه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق ) تهدیدآمیز و بطور تهدید. (ناظم الاطباء). رجوع به تهدید و دیگر ترکیبهای آن شود.
تهدید دادنلغتنامه دهخداتهدید دادن . [ت َ دَ ] (مص مرکب ) ترس دادن . بیم دادن : تهدید تیغ میدهد آوخ کجاست تیغتا چون حلیش دست بگردن درآورم . خاقانی .خاقانی را دلیست چون پیکر تیغرخ چون حلی و سرشک چون گوهر تیغتهدید سر تیغ دهی ، کو سر
تهدید شنیدنلغتنامه دهخداتهدید شنیدن . [ ت َ ش َ / ش ِ دَ ] (مص مرکب ) سخن ترسناک و تهدیدآمیز شنیدن : به یک کرشمه کز او دل نوید کام شنیدهزار مرتبه تهدید انتقام شنید. شانی (از آنندراج ).رجوع به تهدید و دیگر
تهدید کردنلغتنامه دهخداتهدید کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترسانیدن و ترس دادن و تخویف کردن و اظهار عقوبت و سیاست کردن . (ناظم الاطباء). بیم کردن . ترسانیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : روز آدینه قائد به سلام خوارزمشاه آمد و مست بود و ناسزاها گفت و تهدیدها کرد. (تاریخ بی
تهدیدآمیزلغتنامه دهخداتهدیدآمیز. [ ت َ ] (ن مف مرکب ) آمیخته با ترس و تهدید. (ناظم الاطباء) : مرد چون تحیر و تهور او بدید و سخنهای تهدیدآمیز او بشنید با خود گفت . (سندبادنامه ص 108).- جواب تهدیدآمیز ؛ پاسخی که در
پایش تهدیدthreat monitoringواژههای مصوب فرهنگستانواکاوی و ارزیابی و بررسی سوابق ممیزی و سایر اطلاعاتی که برای یافتن رویدادهای ناقض امنیت سامانهها گردآوری میشوند
پیامد اِعمال تهدیدthreat consequenceواژههای مصوب فرهنگستانبرهمزدن امنیت براثر کنشی تهدیدآمیز، شامل افشای اطلاعات و تقلب و ایجاد اختلال و سوءاستفاده
تحلیل تواناییـ کاستیـ فرصتـ تهدیدstrength-weakness-opportunity-threat analysisواژههای مصوب فرهنگستان← تحلیل تکافت
رایاتهدیدcyber threatواژههای مصوب فرهنگستانفرد یا ویروس یا برنامۀ رایانهای که میتواند باعث تخریب یا تغییر یا کاهش کارایی سامانههای رایانهبنیاد شود