تهدیملغتنامه دهخداتهدیم . [ ت َ ] (ع مص ) مبالغه ٔ هدم . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (تاج المصادر بیهقی ). بسیار شکستن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). شکستن بنا و ویران کردن . (شدد للبالغة). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به هدم شود.
تهدملغتنامه دهخداتهدم . [ ت َ هََ دْ دُ ] (ع مص ) ویران شدن .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (مجمل اللغة) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سخت خشمگین شدن . (تاج المصادر بیهقی ). سخت شدن خشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || به خشم وعده ٔ بد کردن و ترسا
تهضملغتنامه دهخداتهضم . [ ت َ هََ ض ْض ُ ] (ع مص ) بیداد کردن . (تاج المصادر بیهقی ). ستم نمودن . || خشم گرفتن بر کسی . || منقاد شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کم آمدن از خصم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || راضی شدن از کسی بدون نصفت . || خو
تهادملغتنامه دهخداتهادم . [ ت َ دُ ] (ع مص ) باهم رایگان ومباح کردن خون را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تهادر. (اقرب الموارد). رجوع به تهادر شود.