تهدینلغتنامه دهخداتهدین . [ ت َ ] (ع مص ) خوشنود کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). راضی کردن . (از اقرب الموارد). || آرام دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آرام دادن کودک را. یقال : هدنت الصبی تهدیناً. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مشغول کردن زن کودک را به سخن . (منتهی ال
تهیدنلغتنامه دهخداتهیدن . [ ت َ / ت ِ دَ ] (مص ) خالی شدن . (ناظم الاطباء). رجوع به لسان العجم شعوری ج 1 ص 302 شود.
تعدینلغتنامه دهخداتعدین . [ ت َ ] (ع مص ) شکافتن زمین را به کلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پر شدن شکم آبخور از آب . (ازناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || نیرو دادن زمین و کشت را به سرگین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب ال
تهادنلغتنامه دهخداتهادن . [ ت َ دُ ] (ع مص ) راست ایستادن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). || درست و راست شدن کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تصالح قوم . (از اقرب الموارد).
خاتم المجتهدینلغتنامه دهخداخاتم المجتهدین . [ ت َ مُل ْ م ُ ت َ هَِ ] (اِخ ) حاج ملامهدی نراقی است . رجوع به نراقی شود.
خاتم المجتهدینلغتنامه دهخداخاتم المجتهدین . [ ت َمُل ْ م ُ ت َ هَِ ] (اِخ ) ابن المتوج احمدبن عبداﷲ. از علمای امامیه ٔ قرن نهم هجری است و بسال 841 هَ . ق . درگذشت . رجوع به ابن متوج و ریحانة الادب ج 1 شود.
خاتم المجتهدینلغتنامه دهخداخاتم المجتهدین . [ ت َ مُل ْ م ُ ت َ هَِ ] (ع اِ مرکب ) پایان دهنده ٔ مجتهدان ، آنکه اجتهاد بدوختم شده است . آنکه در فن اجتهاد به پایه ای رسیده است که دیگر همانند او نخواهد آمد. لقبی است که به مجتهدی بزرگ دهند توقیر و احترام او را. رجوع به مجتهد شود.