طهرانیلغتنامه دهخداطهرانی . [ طِ ] (اِخ ) رجوع به محمدتقی بن عبدالرحیم الطهرانی الرازی در الاعلام زرکلی ج 2 ص 874 شود.
طهرانیلغتنامه دهخداطهرانی . [ طِ ] (اِخ ) رجوع به محمدحسین بن عبدالرحیم الطهرانی الرازی در الاعلام زرکلی ج 2 ص 891 شود.
طهرانیلغتنامه دهخداطهرانی . [ طِ ] (ص نسبی ) منسوب به طهران ، خواه طهران اصفهان و خواه طهران ری ، و شهرت به این نسبت در مورد طهران ری بیشتر از طهران اصفهانست . (سمعانی ). و رجوع به ایران باستان ج 2 ص 2194 شود.
حسن تهرانیلغتنامه دهخداحسن تهرانی . [ ح َ س َ ن ِ ت ِ ] (اِخ ) شاعر سده ٔ یازدهم و معاصر نصرآبادی بود و در مدرسه ٔ «جده » اصفهان تحصیل علم میکرد. (ذریعه ج 9 ص 343).
غالب طهرانیلغتنامه دهخداغالب طهرانی . [ ل ِ ب ِ طِ ] (اِخ ) مؤلف ریاض العارفین آرد: نامش اسداﷲخان و اصلش از آذربایجان . در سن شباب از آداب پیری کامیاب ، به ارباب طریقتش رغبتی است صادق ، و به تکمیل نفس شائق ، به اخلاف پسندیده موصوف و به صفای صوری و معنوی معروف ، با احباب صدیق و مهربان و با اصحاب معن
حسن تهرانیلغتنامه دهخداحسن تهرانی . [ ح َ س َ ن ِ ت ِ ] (اِخ ) شاعر سده ٔ یازدهم و معاصر نصرآبادی بود و در مدرسه ٔ «جده » اصفهان تحصیل علم میکرد. (ذریعه ج 9 ص 343).
نامی تهرانیلغتنامه دهخدانامی تهرانی . [ ی ِ ت ِ ] (اِخ ) (ملا...) افضل ، متخلص به نامی . به روایت سام میرزا صفوی «شعرش بغایت رنگین و متین است و در اثنای جوانی به مفاجا درگذشت ، مردم را گمان بود که نوربخشیه او را تسمیم نموده اند». او راست :پیش مردم چند لافم کز سگانم یار راآنچنان کن تا شوم خاط
نصراﷲ تهرانیلغتنامه دهخدانصراﷲ تهرانی . [ ن َ رُل ْ لا هَِ ت ِ ] (اِخ ) (میرزا...) متخلص به آبانی . رجوع به نصراﷲ آبانی شود.
علی تهرانیلغتنامه دهخداعلی تهرانی . [ ع َ ی ِ ت ِ ] (اِخ ) ابن محمدجعفر استرآبادی تهرانی . رجوع به علی استرآبادی شود.
حسن تهرانیلغتنامه دهخداحسن تهرانی . [ ح َ س َ ن ِ ت ِ ] (اِخ ) شاعر سده ٔ یازدهم و معاصر نصرآبادی بود و در مدرسه ٔ «جده » اصفهان تحصیل علم میکرد. (ذریعه ج 9 ص 343).
نامی تهرانیلغتنامه دهخدانامی تهرانی . [ ی ِ ت ِ ] (اِخ ) (ملا...) افضل ، متخلص به نامی . به روایت سام میرزا صفوی «شعرش بغایت رنگین و متین است و در اثنای جوانی به مفاجا درگذشت ، مردم را گمان بود که نوربخشیه او را تسمیم نموده اند». او راست :پیش مردم چند لافم کز سگانم یار راآنچنان کن تا شوم خاط
نصراﷲ تهرانیلغتنامه دهخدانصراﷲ تهرانی . [ ن َ رُل ْ لا هَِ ت ِ ] (اِخ ) (میرزا...) متخلص به آبانی . رجوع به نصراﷲ آبانی شود.
علی تهرانیلغتنامه دهخداعلی تهرانی . [ ع َ ی ِ ت ِ ] (اِخ ) ابن محمدجعفر استرآبادی تهرانی . رجوع به علی استرآبادی شود.