تهلکةلغتنامه دهخداتهلکة. [ ت َ ل ُ / ل ِ / ل َ ک َ ] (ع مص ) هلاک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). نیست شدن . (دهار) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مردن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). هلک ه
تهلکةلغتنامه دهخداتهلکة. [ ت َ ل ُ ک َ ] (ع اِ) هرچه انجامش هلاکت باشد و نیستی . منه قوله تعالی : و لاتلقوا بایدیکم الی التهلکة. (قرآن 2 / 195). (منتهی الارب ) (ناظم ال
تعلقهلغتنامه دهخداتعلقه . [ ت َ ع َل ْ ل ُ ق َ ] (از عربی ، اِ) خویشی و قرابت و ارتباط و اتصال . || مالکیت و تصرف زمین و یا ملک . || حق زحمت و اجرت . (ناظم الاطباء). و رجوع به تعلق و دیگر ترکیبهای آن شود.
تعلیقهلغتنامه دهخداتعلیقه . [ ت َ ق َ ] (ع اِ) دفعه . || آنچه بر حاشیه ٔ کتاب از شرح و نحو آن افزایند.ج ، تعالیق . (از اقرب الموارد). چیزی چون حاشیه که برای تکمیل یا توضیح یا تصحیح کتابی نویسند. ج ، تعلیقات . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تتمه و حاشیه و فهرست . (ناظم الاطباء). || در تداول فارسی ،
تهلکةلغتنامه دهخداتهلکة. [ ت َ ل ُ / ل ِ / ل َ ک َ ] (ع مص ) هلاک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). نیست شدن . (دهار) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مردن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). هلک ه
تهلکةلغتنامه دهخداتهلکة. [ ت َ ل ُ ک َ ] (ع اِ) هرچه انجامش هلاکت باشد و نیستی . منه قوله تعالی : و لاتلقوا بایدیکم الی التهلکة. (قرآن 2 / 195). (منتهی الارب ) (ناظم ال
اهتلاکلغتنامه دهخدااهتلاک . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در تهلکه افکندن خود را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خود را به مهلکه افکندن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).