تهویهلغتنامه دهخداتهویه . [ ت َ ی َ / ی ِ ] (ع مص ) تهویة. هوا دادن .عوض کردن هوای اطاق و محوطه . (فرهنگ فارسی معین ).- دستگاه تهویه ؛ دستگاهی که برای ایجاد هوای مطبوع در سالنها و اماکن عمومی نصب کنند. (فرهنگ فارسی معین ).
تهویهفرهنگ فارسی عمید۱. هوا را خنک کردن.۲. هوای جایی را عوض کردن؛ داخل کردن هوای تازه در جایی و خارج کردن هوای آلودهبهدود یا بوهای نامطبوع با وسایل مکانیکی یا باز کردن درها و دریچهها.
تحویةلغتنامه دهخداتحویة. [ت َح ْ ی َ ] (ع مص ) گرد کوهان شتر گلیم نهادن نشستن را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || مجتمع گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || مستدیر کردن . || حلقه شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تهوعلغتنامه دهخداتهوع . [ ت َ هََ وْ وُ ] (ع مص ) قی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به ستم قی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به تکلف قی کردن . (از اقرب الموارد). به شدت قی کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بهم خوردن (دل ، معده ، انقلاب معده ). قی کردن . استفراغ کردن . (فرهنگ فار
تهویعلغتنامه دهخداتهویع. [ ت َ ] (ع مص ) به قی آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). به قی کردن آوردن . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). به قی آوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : فی التهویل لاهو عنه ما اکله . (اقرب الموارد).
تعویةلغتنامه دهخداتعویة. [ ت َع ْ وِ ی َ ] (ع مص ) (از «ع وی ») خم دادن و پیچیدن حلقه ٔ بینی شتر و کمان را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رسن تافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دروغ داشتن سخن کسی را و رد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ا
تعویهلغتنامه دهخداتعویه . [ ت َع ْ ] (ع مص ) خداوند شتر و کشت آفت رسیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تعریس . (تاج المصادر بیهقی ). به آخر شب فرود آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعریس قوم و کم خفتن آنان . (از اقرب الموارد). || بجایی بند
دستگاه تهویهventilatorواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای با دریچة قابل تنظیم برای انتقال جریان هوا از محیط آزاد به محیط بسته
بارگُنج تهویهایventilated containerواژههای مصوب فرهنگستانبارگُنجی که در دیوارههای انتهایی آن روزنههایی برای ورود و خروج هوا تعبیه شده است
تهویۀ خاکsoil aerationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن با شکستن و برگرداندن لایههای خاک و ایجاد خلل و فرج در آن، هوای بیشتری وارد خاک میشود
دستگاه تهویهventilatorواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای با دریچة قابل تنظیم برای انتقال جریان هوا از محیط آزاد به محیط بسته
زیتهویهbioventingواژههای مصوب فرهنگستانفرایند هوادهی خاک در ناحیۀ اشباعنشده با کار گذاشتن مجاری تهویه برای برانگیختن فعالیت زیستی درجا و بهینهسازی تجزیۀ زیستی ترکیبات آلی