تهیجلغتنامه دهخداتهیج . [ ت َ هََ ی ْ ی ُ ] (ع مص ) برخاستن باد و گرد و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی ). گرد برخاستن . (زوزنی ). برخاستن باد و غبار و غیره . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || برانگیخته گردیدن و جنبیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) :
تهیجفرهنگ فارسی معین(تَ هَ یُّ) [ ع . ] (مص ل .) برانگیخته شدن ، به هیجان آمدن . 2 - (اِمص .) برانگیختگی ، هیجان ؛ ج . تهیجات .
عوارض اقامتhotel tax, bed tax, resort tax, room taxواژههای مصوب فرهنگستانمالیاتی که دولت محلی یا مرکزی یا سازمانی دیگر برای افزایش درآمد یا توسعه و بهبود زیرساختهای گردشگری از بازدیدکنندگان بابت اقامتشان دریافت میکند
تحیزلغتنامه دهخداتحیز. [ ت َ ح َی ْ ی ُ ](ع مص ) بر خویشتن پیچیدن . (تاج المصادر بیهقی ). فراهم آمدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). تحیز حیه ؛ بر خویشتن پیچیدن مار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تحیز مرد؛ رسیدن در مکان . (از اقرب الموارد) (ازق
تحیشلغتنامه دهخداتحیش . [ ت َ ح َی ْ ی ُ ] (ع مص ) رمیدن و ترسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
تهییجلغتنامه دهخداتهییج . [ ت َ ] (ع مص ) برانگیختن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار)(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برآغالیدن . برآغالانیدن . افژولیدن . انگیختن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). یقال : هیّج بینهما الشر. (اقرب الموارد) : و قو
تهيجدیکشنری عربی به فارسیرنجش , سوزش , خشم , ناراحتي , خراش , ازردگي , کوبيدن , از پوست دراوردن , کتک زدن , کوزل کوبي
متهیجلغتنامه دهخدامتهیج . [ م ُ ت َ هََ ی ْ ی ِ ] (ع ص ) برانگیخته گردنده و جنبنده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) . || گرد و خاک برانگیخته شده . (ناظم الاطباء). رجوع به تهیج شود.