تواسیلغتنامه دهخداتواسی . [ ت ِ ] (اِ) فرش منقش را گویند مانند قالی و گلیم و پلاس الوان . (برهان ). گلیم و فرش منقش باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) : فکنده ست فراش باد بهاری تواسی ّ الوان ابر کوه و کردر.عبدالقا
تواسیفرهنگ فارسی عمیدفرش منقش، مانند گلیم و قالی: ◻︎ فکندهست فراش باد بهاری / تواسی الوان ابرکوه و کردر (عبدالقادر نائینی: رشیدی: تواسی).
تواصیلغتنامه دهخداتواصی . [ ت َ ] (ع مص ) یکدیگر را وصیت کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). یکدیگر را اندرز و وصیت کردن ، منه قوله تعالی : اءَ تواصَوا به ؛ ای اوصی به اولهم آخرهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || درهم پیوسته روییدن گیاه زمین . (منتهی ا
طواشیلغتنامه دهخداطواشی . [ طَ ] (اِخ ) والی کرک از قبل ملک ناصر داود از امرای ایوبی . (حبیب السیر ج 1 ص 409).