پرهیزکاری کردنلغتنامه دهخداپرهیزکاری کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پارسائی کردن . پارسا گردیدن . تورع . تعفف . استعفاف . نساکة.
تدینفرهنگ مترادف و متضاد۱. پارسایی، تقدس، تقوا، تورع، خداترسی، دیانت، دینباوری، دینداری، دینورزی، ۲. دیندار بودن، متدینبودن ≠ ناپارسایی
تقوافرهنگ مترادف و متضاداتقا، پارسایی، پرواپیشگی، پروادار، پرهیزگاری، تدین، تقدس، تورع، دیانت، دینداری، زهد، عفاف، فضیلت، ورع ≠ ناپارسایی