لغتنامه دهخدا
تاسیدن . [ دَ ] (مص ) مضطرب و اندوهناک بودن . (آنندراج ). غمناک و دلگیر شدن . (ناظم الاطباء). || خستگی و کوفتگی : ...یکی به مردن روح حیوانی و دیگری به تاسیدن روح حیوانی . (کیمیای سعادت ). || پی در پی نفس زدن مردم و اسب و جانور دیگر از کثرت گرما. (حاشیه