توسعلغتنامه دهخداتوسع. [ ت َ وَس ْ س ُ ] (ع مص ) فراخی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خلاف تضیق در امر و مکان . (از اقرب الموارد). فراخی نمودن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || فراخ نشستن در مجلس . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تفسح و افزو
توسهلغتنامه دهخداتوسه . [ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پشتکوه سورتیجی است که در بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری واقع است و 135 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). رجوع به مازندران رابینو بخش انگلیسی ص <span class="hl" di
توسهلغتنامه دهخداتوسه . [ ] (اِ) سریر.رخش . قوس قزح . کمان رستم . کمر رستم . کمردون . طوق بهار. تیراژه . آفنداک . آژفنداک . سدکیس . قالیچه ٔ فاطمه .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به قوس قزح شود.
توصیه کردنلغتنامه دهخداتوصیه کردن . [ ت َ / تُو ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندرز و نصیحت کردن . (ناظم الاطباء). سفارش کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
بازاریابی توصیهایword-of- mouth marketing, WOMmarketingواژههای مصوب فرهنگستانتوصیة کتبی یا شفاهی مشتری به دیگران، در جریان گفتوگوهای روزانه یا در شبکههای اجتماعی، برای تحقق یا عدم تحقق یک تصمیم
بخشنامۀ توصیهایadvisory circularواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعاتی که در سازمان هوانوردی مرکزی تهیه میشود و در آن مقررات پروازی و روشهای تعمیر و نگهداری و بازرسی شرح داده شده است
تجویزگرایی،توصیهگراییprescriptivismواژههای مصوب فرهنگستانیکی از دیدگاههای ناشناختگرایی اخلاقی که، برخلاف عاطفیانگاری، قائل به این است که احکام اخلاقی اگرچه صدقپذیر نیستند، بیانگر توصیهها یا اوامری هستند که کلیتپذیرند
توصیه کردنلغتنامه دهخداتوصیه کردن . [ ت َ / تُو ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندرز و نصیحت کردن . (ناظم الاطباء). سفارش کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
توصیهنامۀ صرفهجویی سوختfuel savings advisoryواژههای مصوب فرهنگستانکتابچهای حاوی توصیههایی به خلبانان برای صرفهجویی در مصرف سوخت براساس الگوریتمها/ خوارزمیهای بهینهسازی خط سیر پرواز و اطلاعات آئرودینامیکی و رانشی هواگرد