توهملغتنامه دهخداتوهم . [ ت َ وَهَْ هَُ ] (ع مص ) گمان بردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). در وهم انداختن و گمان بردن . (آنندراج ). دروهم انداختن . (غیاث اللغات ). انگاشتن . گمان بردن . گمان کردن . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). ادراک معنی جزئی
توحیملغتنامه دهخداتوحیم . [ ت َ ] (ع مص ) ذبح کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گوسفند بکشتن از بهر وی [زن آبستن ]. (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || آرزوانه ٔ زن آبستن خورانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آرزوی آبستن بدادن . (تاج المصادر بیهقی ). خورانی
توهیملغتنامه دهخداتوهیم . [ ت َ ] (ع مص ) به غلط افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بدگمانی افکندن و در غلط انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : کای عجب ، نهی از پی تحریم بودیا به تأویلی بدو توهیم بود.<p class="author"
توهم کردنلغتنامه دهخداتوهم کردن . [ ت َ وَهَْ هَُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنداشتن . گمان بردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). گمان کردن و پنداشتن . (ناظم الاطباء). رجوع به توهم شود.
توهماتلغتنامه دهخداتوهمات . [ ت َ وَهَْ هَُ ] (ع اِ) خیالات و چیزهای خیالی و موهومات و چیزهائی که وجود خارجی نداشته باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به توهم شود.
توهم کردنلغتنامه دهخداتوهم کردن . [ ت َ وَهَْ هَُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنداشتن . گمان بردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). گمان کردن و پنداشتن . (ناظم الاطباء). رجوع به توهم شود.
توهماتلغتنامه دهخداتوهمات . [ ت َ وَهَْ هَُ ] (ع اِ) خیالات و چیزهای خیالی و موهومات و چیزهائی که وجود خارجی نداشته باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به توهم شود.
توهمزدگی الکلیalcohol hallucinosis/ alcoholic hallucinosisواژههای مصوب فرهنگستان← اختلال روانپریشی الکلزاد
متوهملغتنامه دهخدامتوهم . [ م ُ ت َ وَهَْ هَِ ] (ع ص ) گمان برنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اندیشنده و گمان برنده و خیال کننده . || ترسیده و ترسناک . (ناظم الاطباء).