توؤصلغتنامه دهخداتوؤص . [ ت َ وَءْ ءُ ](ع مص ) فراهم آمدن قوم . || انبوهی کردن قوم بر آب . (از اقرب الموارد). رجوع به تواؤص شود.
کات توویسلغتنامه دهخداکات توویس . [ ت ْ ت ُ ] (اِخ ) شهری از لهستان ، مرکز سیلزی لهستانی ، دارای 135000 سکنه ، مرکز بزرگ استخراج و تصفیه ٔ فلزات است .
تووش بندواژهنامه آزاد(تابش بند )، آفتاب شکن.تیغه هایی به عرض 6 الی 15 سانتی متر است که گاهی ارتفاعی تا حدود 5 متر دارد وبا کمک گچ و نی ساخته می شود.(آشنایی با معماری اسلامی ایران ،استاد پیرنیا)