توکانفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) [قدیمی] پرندهای میوهخوار ویژۀ نواحی گرم امریکا با منقار بزرگ و پهن و پرهای رنگین.۲. (نجوم) صورتی فلکی در نیمکرۀ جنوبی آسمان.
توکانTucana, Toucan, Tucواژههای مصوب فرهنگستانصورتی فلکی در آسمان جنوبی (southern sky) که دو جِرم بارز ژرفنایی، یعنی اَبر کوچک ماژلان و خوشۀ 47ـ توکان، در آن قرار دارند
توکانفرهنگ نامها(تلفظ: tukān) (در گویش لری توک = چشم ، عین که با (ان) نسبت آمده است) ، روی هم به معنی آن که چون چشم عزیز است (؟) ؛ (در نجوم) یکی از صورتهای فلکی نیمکرهی جنوبی آسمان ، (در اعلام) نام پس ' بایدو ' که در گرجستان صاحب قدرت بود (قرن هفتم هجری) .
توقانلغتنامه دهخداتوقان . [ ت َ ] (ع مص ) آرزو خاستن . (تاج المصادر بیهقی ). آرزوی ساختن . (زوزنی ). آرزومندی و غلبه ٔ شهوت . (غیاث اللغات ): الشهوة، توقان النفس الی الامور المستلذة. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به توق شود.
ستارهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام تر، کوکب، نجم، اجرام سماوی (آسمانی، فضایی، فلکی)، انجم ستارۀ شمال صور فلکی، صورت فلکی، دباکبر، دب اصغر کهکشان راه شیری سحابی، ابرنواختر، سوپرنووا، ستارۀ دنبالهدار، شهاب▼، اختروش نور (قدر)، عبور ثوابت، سیاره▼ سایر صور فلکی: آفتابپرست، ارنب، اسدِ اصغر، امرأةالمسلسله، برزانو نشسته، بر
زابلغتنامه دهخدازاب . (اِخ ) نام یکی از پادشاهان عجم و آن پسر نودک پسر منوچهر است ، و نهرهای موسوم به زاب منسوب بدوست . (قاموس ). نام پادشاهی است از پادشاهان فرس که این همه انهار کندیده ٔ اوست . (منتهی الارب ). نام پادشاه ایران که او را زوبن تهماسب نیز گویند. بعد از قتل نوذر بدست افراسیاب بن
غازانلغتنامه دهخداغازان . (اِخ ) فرزند ارغون بن اباقابن هولاکوبن تولوی بن چنگیز، هفتمین ایلخانان مغولی (از هلاکو ببعد) ایران است که از سال 694 تا سال 703 هَ . ق . فرمانروای کشور ایران بوده است . غازان خان در زمان ایلخانی ارغون
هشتوکانلغتنامه دهخداهشتوکان . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش شوسف شهرستان بیرجند دارای 149 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).