توکیللغتنامه دهخداتوکیل . [ ت َ ] (ع مص ) وکیل کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). وکیل گردانیدن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گماشتن دیگری را بجای خود که از جانب او در آنچه مالک آن است تصرف کند. (از تعریفات جرجانی ). || کاری با کسی (به ک
توقللغتنامه دهخداتوقل . [ ت َ وَق ْ ق ُ ] (ع مص ) بر کوه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). دور برشدن بز کوهی ، بر کوه . (زوزنی ). بر کوه برآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ومن المجاز: توقل فی مصاعد الشرق . (اقرب الموارد).
توکللغتنامه دهخداتوکل . [ ت َ وَک ْ ک ُ ] (اِخ ) ابن اسماعیل ... . رجوع به ابن بزاز در همین لغت نامه و کتاب از سعدی تا جامی ادوارد برون ترجمه ٔ حکمت و تاریخ مغول اقبال و حبیب السیر شود.
توکللغتنامه دهخداتوکل . [ ت َ وَک ْ ک ُ ] (ع مص ) اعتماد کردن . (از زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). اعتماد بر کسی کردن . (تاج المصادربیهقی ) (مجمل اللغة). تکیه کردن و اعتماد نمودن بر کسی و اعتراف کردن به عجز خود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از مجمل اللغ
توکیلاتلغتنامه دهخداتوکیلات . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ توکیل . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
مکیفاتلغتنامه دهخدامکیفات . [ م ُ ک َی ْ ی َ ] (ع اِ) ج ِ مکیفة، مؤنث مُکَیّف : اعنی نفس سخن به توکیل الهی بر تجسس از آنچ بیند و شنود از مکیفات کآن چون است و از مقولات که معنی آن چیست . (جامع الحکمتین ص 12). و رجوع به مکیف (معنی اول ) ش
وَکِيلفرهنگ واژگان قرآنوكيل - كار ساز (کلمه وکيل از وکالت است که به معناي تسلط بر امري است که مربوط به غير شخص وکيل است ، ولي وکيل قائم به آن امر و مباشر در آن است ، توکيل کردن ديگري هم بهمين معنا است که او را در کاري تسلط دهد تا او بجاي خودش آن کار را انجام دهد ، و توکل بر خدا به معناي اعتماد بر او و اطمينان به او در ام
وکالةلغتنامه دهخداوکالة. [ وَ / وِ ل َ] (ع اِمص ) وکیلی . (منتهی الارب ). اسم است توکیل را به معنی تفویض و اعتماد. (اقرب الموارد) (کشاف اصطلاحات الفنون ). ج ، وکالات . (اقرب الموارد). || گاه وکالة بر حفظ اطلاق میشود از باب اطلاق اسم سبب برمسبب . (کشاف اصطلاحات
علی بغدادیلغتنامه دهخداعلی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن داودبغدادی . وی کاتب زبیدة بنت جعفر بود و در نویسندگی از سبک سهل بن هارون پیروی می کرد. او در سال 216 هَ .ق . در قید حیات بود و به قولی در سال 230 هَ . ق . درگذشت . او
سال سبتلغتنامه دهخداسال سبت . [ ل ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سفر لاویان 25:3: همان سال آزادی میباشد سفر تثنیه 31:10: که سال هفتم است و میبایست از فلاحت زمی
توکیلاتلغتنامه دهخداتوکیلات . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ توکیل . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.