تَسیْدَنگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی هلاک شدن ، نزدیک شدن به مرگ ، اذیت شدن ، سختی دیدن ، زجر کشیدن
تسیدنلغتنامه دهخداتسیدن . [ ت ِ دَ ] (مص ) رها کردن حیوان هوای گنده ٔ معده را از فرود سوی با آوازی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).گویا لهجه ای در کلمه ٔ چُسیدن باشد که بی آواز است .
تسیدنلغتنامه دهخداتسیدن . [ ت ِ دَ ] (مص ) رها کردن حیوان هوای گنده ٔ معده را از فرود سوی با آوازی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).گویا لهجه ای در کلمه ٔ چُسیدن باشد که بی آواز است .