تَمَاماًفرهنگ واژگان قرآنبرای تمام و کامل کردن(تمام بودن هر چيز منتهي شدن آن به حدي است که ديگر احتياج به چيزي خارج از خود نباشد ، به خلاف ناقص که محتاج به چيزي خارج از ذات خودش است تا او را تمام کند . )
تماماًلغتنامه دهخداتماماً. [ ت َ مَن ] (ع ق ) کاملاً و بتمامه و همگی و بدون باقی . (ناظم الاطباء). یکسر. یکسره .یک رهه . همه رهه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). تمامی . رجوع به تمامی و تمام و دیگر ترکیبهای آن شود.
تمامادیکشنری فارسی به انگلیسیall, altogether, de-, downright, entirely, fairly, ob-, per-, perfectly, plumb, purely, right, roundly, stark, up , utterly, wholly