طولقةلغتنامه دهخداطولقة. [ طَ ل َ ق َ ] (اِخ ) شهری است بمغرب از ناحیت زاب کبیر از صقعالجرید. (معجم البلدان ).
طالقةلغتنامه دهخداطالقة. [ ل ِ ق َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در اشبیلیة از اعمال اندلس . (معجم البلدان ج 6). و رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 168، 169، <span class=
طالقةلغتنامه دهخداطالقة. [ ل ِ ق َ ] (ع ص ) مؤنث طالق . زن وارسته ٔ از قید نکاح . ج ، طوالق . || شتر ماده ٔ بر سر خود گذاشته . || ناقه ای که شبان جهت خود بگذارد و بر آب ندوشد. || لیلة طالقه ؛ شب نه گرم و نه سرد. ج ، لیال طوالق . (منتهی الارب ).
تولکیلغتنامه دهخداتولکی . [ ل َ ] (ص نسبی ) کریزی . کریزکرده : باز تولکی ؛ باز کریزی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تولک و دیگر ترکیبهای آن شود.
تولکیلغتنامه دهخداتولکی . [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ترگور است که در بخش سلوانای شهرستان ارومیّه واقع است و 146 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).