تژلغتنامه دهخداتژ. [ ت ِ ] (اِ) دندان کلیددان بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 180). و رجوع به تز و تژده و تژه در همین لغت نامه شود. || برگ درخت نوبرآمده و گیاه نورسته را گویند و آن را به عربی حقل بر وزن عقل نامند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). برگ گیا
تژفرهنگ فارسی عمید۱. برگی که تازه از بغل شاخۀ درخت روییده باشد؛ برگ درخت؛ تُنده؛ تُنزه.۲. گیاهی که تازه سر از خاک درآورده باشد؛ گیاه نورسته؛ جوانه.=تژ زدن: (مصدر لازم) ‹تیج زدن› [قدیمی] جوانه زدن؛ سر از خاک درآوردن گیاه.
آزمون تهنشینیsettleability testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی برای تعیین قابلیت جدا شدن جامدات از مایع در حوض تهنشینی نهایی
نوترینوی تاؤtau neutrinoواژههای مصوب فرهنگستانذرهای که به همراه تاؤ، نسل سوم لپتونها را تشکیل میدهد و در طبیعت فقط بهصورت چپگرد وجود دارد
آزمون جامدات تهنشینیپذیرsettleable solids testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی برای اندازهگیری حجم جامداتی که در یک لیتر نمونه پس از یک ساعت در قیف ایموف تهنشین میشوند
تژدهلغتنامه دهخداتژده . [ ت َ دَ / دِ ] (اِ) مزد گندم آسیا کردن . || اجرت آسیا ساختن و تیز نمودن آسیا باشد. || دندانه های کلید. || غنچه ٔ گل . || غنچه زدن برگ باشد از درخت یعنی سربرآوردن از درخت . (برهان ) (آنندراج ) (ازناظم الاطباء). و رجوع به ترده و تزده و
تژآتیلغتنامه دهخداتژآتی . [ ت ِ ژِ ] (اِخ ) ساکنان و مردم تژه . تژه آت : خشایارشا در ولایت ملیان اردو زد و یونانیها تنگه ٔ تروموپیل را اشغال کردند... قوه ٔ یونانی در اینجا عبارت بوده از سیصد نفر اسپارتی ... هزار نفر تژآتی و ... (ایران باستان ج 1 ص <span class=
تژاولغتنامه دهخداتژاو. [ ت َ ] (اِخ ) نام یکی از پهلوانان تورانی است که داماد افراسیاب بود و او بر دو گروه پادشاهی داشته و گیو او را زنده به کمند گرفت وبه انتقام برادر خویش بهرام به قتل رسانید. (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (از شرفنامه ٔمنیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تزا
تژاوللغتنامه دهخداتژاول . [ ت َ وِ ] (اِ) بمعنی تراوال است که برگ گیاه باشد. (برهان ) (آنندراج ). برگ و شاخ گیاه . (ناظم الاطباء). برگ گیاه لیکن تراول به رای مهمله و به تقدیم واو بر الف گذشت . (فرهنگ رشیدی ). و رجوع به تراول و تروال و تزوال و تژوال در همین لغت نامه شود.
تژتوفلغتنامه دهخداتژتوف . [ ت ِژِ ت ُ ] (اِخ ) ویلهلم فُن آمیرال اتریشی (1827 - 1871 م .) که در نزدیکی لیسا با نیروی دریایی ایتالیاکه به فرماندهی پرسانو بود در سال 1866 م . جنگید.
تزندرلغتنامه دهخداتزندر. [ ت َ زَ دَ ] (اِ) مرغکی است که او رابه عربی صعوه گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به ترند و تژ و صعوه در همین لغت نامه شود
تژدهلغتنامه دهخداتژده . [ ت َ دَ / دِ ] (اِ) مزد گندم آسیا کردن . || اجرت آسیا ساختن و تیز نمودن آسیا باشد. || دندانه های کلید. || غنچه ٔ گل . || غنچه زدن برگ باشد از درخت یعنی سربرآوردن از درخت . (برهان ) (آنندراج ) (ازناظم الاطباء). و رجوع به ترده و تزده و
تژ برآوردنلغتنامه دهخداتژ برآوردن . [ ت ِ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) برآمدن برگ تازه از درخت و گیاه و کشت . و رجوع به تژ شود.
تژآتیلغتنامه دهخداتژآتی . [ ت ِ ژِ ] (اِخ ) ساکنان و مردم تژه . تژه آت : خشایارشا در ولایت ملیان اردو زد و یونانیها تنگه ٔ تروموپیل را اشغال کردند... قوه ٔ یونانی در اینجا عبارت بوده از سیصد نفر اسپارتی ... هزار نفر تژآتی و ... (ایران باستان ج 1 ص <span class=
تژاولغتنامه دهخداتژاو. [ ت َ ] (اِخ ) نام یکی از پهلوانان تورانی است که داماد افراسیاب بود و او بر دو گروه پادشاهی داشته و گیو او را زنده به کمند گرفت وبه انتقام برادر خویش بهرام به قتل رسانید. (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (از شرفنامه ٔمنیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تزا
تژاوللغتنامه دهخداتژاول . [ ت َ وِ ] (اِ) بمعنی تراوال است که برگ گیاه باشد. (برهان ) (آنندراج ). برگ و شاخ گیاه . (ناظم الاطباء). برگ گیاه لیکن تراول به رای مهمله و به تقدیم واو بر الف گذشت . (فرهنگ رشیدی ). و رجوع به تراول و تروال و تزوال و تژوال در همین لغت نامه شود.
استراتژلغتنامه دهخدااستراتژ. [ اِرا ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) استراتگوس . در یونان قدیم معمولاً سران سپاه را استراتگوس (استراتژ) می خواندند. اثینه در زمان جنگهای ایران و یونان ده استراتگوس داشت که انتخاب ایشان سالی یکبار تجدید میشد و در ظرف سال بنوبت بفرماندهی سپاه می پرداختند. چندی بعد بر قدرت آنان