تکاثرلغتنامه دهخداتکاثر. [ ت َ ث ُ ] (اِخ ) سوره ٔ صدودومین از قرآن کریم . مکیه و آن هشت آیت است ، پس از قارعه و پیش ازعصر و آغاز آن : الهیکم التکاثر حتی زرتم المقابر.
تکاثرلغتنامه دهخداتکاثر. [ ت َ ث ُ ] (ع مص ) با یکدیگر نبرد کردن به بسیاری مال و قوم و فخر کردن . (منتهی الارب ) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). باهم به بسیاری نورد کردن بمال . (زوزنی ). با یکدیگر نبرد کردن . (دهار). نبرد در بسیاری ، یعنی گ
تکاثرفرهنگ فارسی عمید۱. افزون شدن؛ فراوان شدن.۲. [قدیمی] بر بسیاری مالوثروت به یکدیگر فخر کردن و بالیدن.۳. (اسم) صدودومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸ آیه.
تکاثرفرهنگ فارسی معین(تَ ثُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - افزون گشتن ، فراوان شدن . 2 - بر زیادی مال فخر کردن .
تقاترلغتنامه دهخداتقاتر. [ ت َ ت ُ ] (ع مص ) همدیگر را فریفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تخاتل . (اقرب الموارد).
تقاطرلغتنامه دهخداتقاطر. [ ت َ طُ ] (ع مص ) گروه گروه آمدن قوم . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیاپی شدن . (دهار). پیاپی گردیدن چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پیاپی قطره چکیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). قطره قطره جاری شدن و چکیدن آب و جز آ
تَکَاثُرٌفرهنگ واژگان قرآنفخر فروشي جمعي در مورد زيادي مال و فرزند به يکديگر(در اصل:خود را زيادتر از واقعيت نشان دادن)
کثرت داشتنلغتنامه دهخداکثرت داشتن . [ ک َ / ک ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) فراوان بودن . بسیار بودن . وفور داشتن . افزونی داشتن . زیادتی داشتن . تکاثر داشتن . تعدد پیدا کردن . رجوع به کثرت شود.
صولاتلغتنامه دهخداصولات . [ ص َ ] (ع اِ) ج ِ صولة : و از تکاثر صولات جیب فلک اعلی چاک . (جهانگشای جوینی ). رجوع به صولة و صولت شود.
عصرلغتنامه دهخداعصر. [ ع َ ] (اِخ ) سوره ٔ صدوسوم از قرآن کریم . مکیه است و دارای سه آیت . پس از سوره ٔ تکاثر و پیش از سوره ٔ هُمَزة قرار دارد و آغاز میشود به «و العصر...».
صفرشاه حنفیلغتنامه دهخداصفرشاه حنفی . [ ص َ ف َ ه ِ ح َ ن َ ](اِخ ) (مولی ...) او راست : تفسیر سوره ٔ تکاثر که در ذی الحجه ٔ سال 919 از آن فراغت یافت . (کشف الظنون ).
غبطهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی رشک، طمع، زیادهطلبی، افزونطلبی، تکاثر، میل (اشتیاق)، رقابت، چشموهمچشمی، مسابقه مضایقه درتمجید حسادت
متکاثرلغتنامه دهخدامتکاثر. [ م ُ ت َ ث ِ ] (ع ص ) با همدیگر نبردکننده در بسیاری مال . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تکاثر شود. || افزون . || افزوده . || متزاید. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).