تکرار کردنلغتنامه دهخداتکرار کردن . [ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دوباره و مکرر کردن و دوباره و مکرر گفتن و اعاده کردن . (ناظم الاطباء) : همه جهان پدرش را ستوده اند و پدرچو من ستایش او را همی کند تکرار. فرخی .
تکرار کردندیکشنری فارسی به انگلیسیdouble, duplicate, echo, reduplicate, rehash, reiterate, renew, repeat, replicate, restate
تکرارلغتنامه دهخداتکرار. [ ت َ ] (ع مص ) حمله کردن بر کسی و میل نمودن و مهربانی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): کر علیه کراً و کروراً و تکراراً؛ عطف و حمل ، یقال : انهزم عنه ثم کر علیه . (اقرب الموارد). || بازگردیدن از کسی و بازگردانیدن ، لازم و متعدی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تکرارلغتنامه دهخداتکرار. [ ت ِ ] (اِمص ) تکرار بکسر تاء غلط نیست زیرا اسم مصدر تکرار بفتح تاء است ابوالبقاء گوید: التکرار هو مصدر ثلاثی یفید المبالغه کالترداد مصدر رد، عند سیبویه او مصدر مزید اصله التکریر قلب الیاء الفا عند الکوفیه و یجوز کسر التاء فانه اسم من التکرار. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیا
تکرارفرهنگ فارسی عمید۱. عملی را دو یا چند مرتبه انجام دادن.۲. سخنی را دوباره گفتن.۳. (ادبی) در بدیع، مکرر آوردن کلمهای بهمنظور تٲکید یا غرض دیگر، مانندِ این شعر: باران قطرهقطره همیبارم ابروار / هر روز خیرهخیره از این چشم سیلبار (عسجدی: ۴۱).
تکرار کردن [عمل]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد کرار کردن [عمل]، دوباره کردن، دوباره اجرا کردن، دوباره انجام دادن، تجدید کردن، ازنو انجام دادن مکرر کردن باز (پیشوند فعلی) (باز--) ∊ بازیافتن، بازرفتن تمرین کردن، ممارست کردن، یاد گرفتن، حاضر شدن
تکرار کردن [صحبت]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد صحبت]، دوباره گفتن، یادآوری کردن، مطرح کردن، بازگویی کردن، نقل کردن، پرچانگی کردن، پرگویی کردن، وراجی کردن، پرحرفی کردن، وراج بودن مرور کردن، برشمردن
recapitulationدیکشنری انگلیسی به فارسیبازپرداخت، تکرار رئوس مطالب، تکرار دوره سیر تکامل، تکرار رشد و نمو، تکرار
تکرارلغتنامه دهخداتکرار. [ ت َ ] (ع مص ) حمله کردن بر کسی و میل نمودن و مهربانی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): کر علیه کراً و کروراً و تکراراً؛ عطف و حمل ، یقال : انهزم عنه ثم کر علیه . (اقرب الموارد). || بازگردیدن از کسی و بازگردانیدن ، لازم و متعدی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تکرارلغتنامه دهخداتکرار. [ ت ِ ] (اِمص ) تکرار بکسر تاء غلط نیست زیرا اسم مصدر تکرار بفتح تاء است ابوالبقاء گوید: التکرار هو مصدر ثلاثی یفید المبالغه کالترداد مصدر رد، عند سیبویه او مصدر مزید اصله التکریر قلب الیاء الفا عند الکوفیه و یجوز کسر التاء فانه اسم من التکرار. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیا
تکرارفرهنگ فارسی عمید۱. عملی را دو یا چند مرتبه انجام دادن.۲. سخنی را دوباره گفتن.۳. (ادبی) در بدیع، مکرر آوردن کلمهای بهمنظور تٲکید یا غرض دیگر، مانندِ این شعر: باران قطرهقطره همیبارم ابروار / هر روز خیرهخیره از این چشم سیلبار (عسجدی: ۴۱).
تکرارلغتنامه دهخداتکرار. [ ت َ ] (ع مص ) حمله کردن بر کسی و میل نمودن و مهربانی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): کر علیه کراً و کروراً و تکراراً؛ عطف و حمل ، یقال : انهزم عنه ثم کر علیه . (اقرب الموارد). || بازگردیدن از کسی و بازگردانیدن ، لازم و متعدی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تکرارلغتنامه دهخداتکرار. [ ت ِ ] (اِمص ) تکرار بکسر تاء غلط نیست زیرا اسم مصدر تکرار بفتح تاء است ابوالبقاء گوید: التکرار هو مصدر ثلاثی یفید المبالغه کالترداد مصدر رد، عند سیبویه او مصدر مزید اصله التکریر قلب الیاء الفا عند الکوفیه و یجوز کسر التاء فانه اسم من التکرار. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیا
تکرارفرهنگ فارسی عمید۱. عملی را دو یا چند مرتبه انجام دادن.۲. سخنی را دوباره گفتن.۳. (ادبی) در بدیع، مکرر آوردن کلمهای بهمنظور تٲکید یا غرض دیگر، مانندِ این شعر: باران قطرهقطره همیبارم ابروار / هر روز خیرهخیره از این چشم سیلبار (عسجدی: ۴۱).
حملة تکرارreplay attack, freshness attackواژههای مصوب فرهنگستانحملهای که در آن مهاجم پیامی را که در اجرای قبلی قراردادِ احراز اصالت ذخیره کرده است، در اجرای جدید آن تکرار میکند و تازگی پیام را در ارتباط زنده که هدف قرارداد احراز اصالت است، نقض میکند