تیرکمانفرهنگ فارسی عمید۱. تیروکمان.۲. کمان.⟨ تیرکمان آبی: (زیستشناسی) گیاهی پایا، با ساقههای دراز و برگهایی شبیه پیکان که در میان آب و جاهای بسیارمرطوب میروید.
تیرکمانفرهنگ فارسی معین(کَ) (اِمر.) بازیچة کودکان به صورت قطعة کوچک چرم یا لاستیکی که دو سوی آن را با کش به دو شاخة کوچکی می بندند و با آن سنگریزه پرتاب کنند.
تیرکمانگویش اصفهانی تکیه ای: tirkomun طاری: tir-o kemun طامه ای: tirkomun طرقی: tirkemun کشه ای: tirkemun نطنزی: tirkomun
ترکمانلغتنامه دهخداترکمان . [ ت ُ ] (نف مرکب ) بمعنی ترک مانند است . (برهان ). ترک مانند و ماناترک . (ناظم الاطباء). و رجوع به کلمه ٔ بعد شود.
ترکمانلغتنامه دهخداترکمان . [ ت ُ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان باراندوزچای است که در بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه و 20 هزارگزی جنوب خاوری ارومیه قرار درد. جلگه و معتدل است و 100 تن سکنه دارد. آب آن از باراندوزچای و محصول آنجا غله و
ترکمانلغتنامه دهخداترکمان . [ ت ُ ک َ ] (اِخ ) قصبه ای از دهستان بروانان است که در بخش ترکمان شهرستان میانه و 33 هزارگزی شمال باختری میانه و 3 هزارگزی شوسه ٔ میانه تبریز قرار دارد. مرکز بخش دارای پست بهداری ، شعبه ٔ تلفن و دبست
ترکمانلغتنامه دهخداترکمان . [ ت ُ ک َ ] (اِخ ) یکی از بخشهای سه گانه ٔ شهرستان میانه که از شمال محدود است به شهرستان سراب و از جنوب به بخش مرکزی و از خاور به بخش ترک و بستان آباد شهرستان تبریز. این بخش عموماً کوهستانی و سردسیر و دارای آب و هوای سالم است . قراء آن همه در دره های ارتفاعات بزکش وا