تیزرفتارلغتنامه دهخداتیزرفتار.[ رَ ] (ص مرکب ) تیزرو. سریعالسیر و چابک . (ناظم الاطباء). هذرف . سریعالسیر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا):فرس ضابع؛ اسب تیزرفتار. (منتهی الارب ) : مرغان خدنگ تیزرفتاربرخوردن خون گشاده منقار.نظامی .
نعابةلغتنامه دهخدانعابة. [ ن َع ْ عا ب َ ] (ع ص ) ناقة نعابة؛ سریعة. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة). ناقه ٔ تیزرفتار. (از آنندراج ) (منتهی الارب ). ماده شتر تیزرفتار، و در مبالغه گویند. (ناظم الاطباء). ج ، نُعُب .