تیززبانلغتنامه دهخداتیززبان . [ تیزْ، زَ ] (ص مرکب ) زبان آور و بلیغو فصیح . (ناظم الاطباء). ذلق . ذلیق . حلیف . طلق اللسان . طلیق اللسان . حلیف اللسان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تیززبانی و تیز و دگر ترکیبهای آن شود.
تیززبانیلغتنامه دهخداتیززبانی . [تیزْ، زَ ] (حامص مرکب ) ذلیق . ذلاقت . طلاقت . فصاحت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
تیززبانیلغتنامه دهخداتیززبانی . [تیزْ، زَ ] (حامص مرکب ) ذلیق . ذلاقت . طلاقت . فصاحت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
تیززبانیلغتنامه دهخداتیززبانی . [تیزْ، زَ ] (حامص مرکب ) ذلیق . ذلاقت . طلاقت . فصاحت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ قبل شود.