تیمارداریلغتنامه دهخداتیمارداری . (حامص مرکب ) خدمت . پرستاری . تعهد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). توجه و سرپرستی . (ناظم الاطباء) : حسن بواسطه ای بیمار شد و روزی چندبرآمد و سودا بر وی غلبه کرد و دیوانه شد... مأمون به همدان رسیده بود... سراج خادم را بفرستاد تا او را بدست خوی
تیماردارلغتنامه دهخداتیماردار. (نف مرکب ) پرستار. خادم . غمخوار. متعهد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : همه پرگناهان که پیش تو اندنه تیماردار و نه خویش تو اند. فردوسی . || مغموم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا):نبرده گزینان اسفندیاراز آ
مسافرپردازیلغتنامه دهخدامسافرپردازی . [ م ُ ف ِ پ َ ] (حامص مرکب ) مهمانداری و پذیرایی از مسافران و تیمارداری از آنان .
ناخوش داریلغتنامه دهخداناخوش داری . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (حامص مرکب ) در تداول ، پرستاری بیمار. بیمارداری . تیمارداری بیمار.
مهمان نوازیلغتنامه دهخدامهمان نوازی . [ م ِ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل مهمان نواز. تیمارداری و تعهد و اهتمام کردن در کار مهمان .