تِنورtenorواژههای مصوب فرهنگستان1. زیرترین صدای طبیعی مردان 2. بخشِ زیرتر بلافاصله پس از باس در موسیقی چهاربخشی آوازی 3. یکی از اعضای بم در برخی خانوادههای سازی
تنییرلغتنامه دهخداتنییر. [ ت َن ْ ] (ع مص ) جامه را علم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). علم و نگار کردن در جامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
روغن ماتکنندهflatting oilواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ترکیب ورنی که از روغن پختۀ حلشده در تینر حاصل میشود و برای ساخت پوشرنگ مات آن را به پوشرنگ خمیری میافزایند
مادۀ رنگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی نگی، رنگ، پیگمان، سرخاب، لوازم آرایش رنگ گیاهی، زعفران، روناس، رنگ قرمز، نیل، بنفش، رنگ آبی، رنگ شیمیایی لکه مادۀ ثابتکننده تینر، کلر
چسبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت یشم، سریش، صمغ، ماستیک، سیلیکون جوش، لحیم خمیر، بتونه، ملاط، ساروج، آژند، سیمان، بتون، گچ، مصالح ساختمانی، روکار چسب آکواریوم، سیلیکون، چسب نواری، چسب مایع(دوقلو، قطرهای، ...)، تینر
انحلالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ل، محلول درست کردن، دمکردن، خیساندن حلّالیت، حلشوندگی، انحلالپذیری اسامی محلولها: محلول آبی، آبنمک، آبقند، آبنباتداغ، مایعات، آلیاژ همزن حلّال، حلشونده حلالها: آب، اتانول، اَسِتون، تینر، هگزان [تعطیل کردن ◄ عدم استفاده 674]
کانتینرفرهنگ فارسی معین(نِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - جعبة فلزی بزرگی با ابعاد استاندارد که کالا در آن قرار داده می شود و آن را وسیلة قطار یا کشتی یا هواپیما یا کامیون حمل می کنند، بار گُنج . (فره ). 2 - مجازاً: تریلی ، کامیون .