تیولغتنامه دهخداتیو. (اِ) طاقت بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 412). تاب و طاقت و توانائی . (برهان ) (ناظم الاطباء). همان توان است . (از شرفنامه ٔ منیری ). طاقت و توانائی که تاب باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). تاب و طاقت . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). طاقت ب
تیوفرهنگ فارسی عمیدتابوتوان؛ طاقت: ◻︎ یکی مهره باز است گیتی که دیو / ندارد به ترفند او هیچ تیو (عنصری: ۳۶۱)
نوترینوی تاؤtau neutrinoواژههای مصوب فرهنگستانذرهای که به همراه تاؤ، نسل سوم لپتونها را تشکیل میدهد و در طبیعت فقط بهصورت چپگرد وجود دارد
طیفسنج جِرمی زمانپروازیtime-of-flight mass spectrometer, TOF 2واژههای مصوب فرهنگستاننوعی طیفسنج جِرمی که در آن یونها برمبنای سرعتهایشان بدون اعمال هرگونه نیروی بیرونی جدا میشوند
بازدهی تا سررسیدyield to maturityواژههای مصوب فرهنگستانمیانگین سالانۀ بازدهی اوراق قرضهای که سرمایهگذار، تا سررسید، آنها را نگه میدارد
پرداخت کرایه تا محلcarriage paid toواژههای مصوب فرهنگستاننوعی قرارداد در تجارت بینالمللی که برطبق آن فروشنده کرایة حمل را تا محل تعیینشده پرداخت میکند اختـ . پک تام CPT
تیوازلغتنامه دهخداتیواز. (اِ) دسارت باشد و آن اکتساب از راه ناپسندیده است . (برهان ) (ازانجمن آرا) (از آنندراج ). سود و فایده ٔ نامشروع و ناحق . (ناظم الاطباء). در برهان گفته به معنی ... و در فرهنگ ها ندیده ام واﷲ اعلم . (انجمن آرا) (آنندراج ).
تیوایلغتنامه دهخداتیوای . (اِ) تهورباشد و آن بی پروایی و بی تحاشی و بر کاری دویدن . (برهان ). تهور و بی پروایی . (انجمن آرا) (آنندراج ). بی پروایی و تهور و بی تحاشی گری در کاری . (ناظم الاطباء).
تیورلغتنامه دهخداتیور. [ ت َ ] (اِ) مرغی است شبیه به طاووس ماده به عربی شفنین خوانند و شفانین هم گویند. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ).نام مرغی است شبیه به طاووس ماده . (ناظم الاطباء).
تیوازلغتنامه دهخداتیواز. (اِ) دسارت باشد و آن اکتساب از راه ناپسندیده است . (برهان ) (ازانجمن آرا) (از آنندراج ). سود و فایده ٔ نامشروع و ناحق . (ناظم الاطباء). در برهان گفته به معنی ... و در فرهنگ ها ندیده ام واﷲ اعلم . (انجمن آرا) (آنندراج ).
تیوایلغتنامه دهخداتیوای . (اِ) تهورباشد و آن بی پروایی و بی تحاشی و بر کاری دویدن . (برهان ). تهور و بی پروایی . (انجمن آرا) (آنندراج ). بی پروایی و تهور و بی تحاشی گری در کاری . (ناظم الاطباء).
تیورلغتنامه دهخداتیور. [ ت َ ] (اِ) مرغی است شبیه به طاووس ماده به عربی شفنین خوانند و شفانین هم گویند. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ).نام مرغی است شبیه به طاووس ماده . (ناظم الاطباء).
تیورکلغتنامه دهخداتیورک . [ رَ ] (اِ) به معنی رشک و حسد باشد و آن رنجور بودن به خوشی خلایق است و خواهش آن داشتن که بغیر از او دیگری خوشحال نباشد. (برهان ). به معنی رشک و حقد و حسد و رضا نبودن به خوشی کس . (انجمن آرا) (آنندراج ). رشک و حقد و حسد. (ناظم الاطباء). در برهان آورده در فرهنگها نیافتم
رادیوآکتیولغتنامه دهخدارادیوآکتیو. [ ی ُ ] (فرانسوی ، ص مرکب ) یا رادیوآکتیف . جسمی که از خود پرتو مجهول بیرون دهد و تأثیرات الکتریکی تولید کند. رجوع به رادیوآکتیویته شود.
اتیولغتنامه دهخدااتیو. [ اِ وْ ] (اِخ ) خلیج عمیقی است در ایالت اسکوجیا (اَرجیل ). (قاموس الأعلام ).
لکمتیولغتنامه دهخدالکمتیو. [ ل ُ ک ُ م ُ وْ ] (فرانسوی ، اِ) لکوموتیو. لوکوموتیو.ماشین بخار که بر روی چرخها استوار باشد و برای حرکت دادن واگونهای قطار راه آهن به کار رود. آتشخانه .
لکوموتیولغتنامه دهخدالکوموتیو. [ ل ُ ک ُ م ُ وْ ] (فرانسوی ، اِ) آتشخانه . لکمتیو. و رجوع به لکمتیو شود.