تیوبفرهنگ فارسی عمیدمحفظهای لاستیکی و گرد با دیوارۀ نازک که از هوا پر میشود و در تایر اتومبیل و امثال آن قرار میدهند؛ تویی.
ثؤبلغتنامه دهخداثؤب . [ ث ُءْب ْ ] (اِخ ) ابن معن . طائی است از قدماء جاهلیت و او جد عمروبن المسیح بن کعب است . (تاج العروس ).
ثوبلغتنامه دهخداثوب . [ ث َ ] (اِخ ) ابن تَلدة. مردی بود درازعمر. و او راست : شعر در روز قادسیه و از بنووالبه است . (تاج العروس ).
ثوبلغتنامه دهخداثوب . [ ث َ ] (ع اِ) جامه . لباس . لبس . لبوس . ملبس : پوشیدنی . پوشاک . پوشش : اصاروا الجو قبرک واستنابواعن الاکفان ثوب السافیات هر که ثوبی با تن عاری دهددر دو عالم ایزدش یاری دهد. عطار.و گویند: فی ثوبی اب
ثوبلغتنامه دهخداثوب . [ ث َ ] (ع مص ) ثؤوب . ثَوبان . بازگشتن بعد از رفتن . || گرد آمدن مردم . || گرد آمدن آب بعد از آنکه رفته بود. || پر آب گردیدن حوض و ظرف و مانند آن یا قریب به پری رسیدن . || سرزنش کردن کسی را بر کار بد. || جامه کشیدن از بیمار. || فربه شدن بعد از لاغری مرض .
توبلغتنامه دهخداتوب . (اِ) دیده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || توپ . رجوع به توپ شود. || تاب و پیچ وچین . || ریسمان . || کثرت و افزونی . || طاقت و قدرت . (از ناظم الاطباء).
تیوپفرهنگ فارسی معین[ انگ . ] (اِ.) = تیوب : تویی لاستیک چرخ اتومبیل . ؛~لس نوعی تایر بدون تیوپ که خودِ آن از هوا پر می شود.
کیسهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام چنته، حباب، کف بادکنک، بالن مثانه، پیشابدان، آبدان، کیسۀ هوا، کیست خیک، بشکه▼ تیوب، تویی شفیره، پیله تاول، برآمدگی پستان، سینه جیب▼، توبره، کیسۀ درویش، کشکول پالان، انبان، خورجین، کیف▼ غلاف، مواد بستهبندی دبه
چرخفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل قره، غلتک، تیوب، تایر، لاستیک بلبرینگ، ساچمه پره، اسپوک فلک، افلاک، گنبد گردون، [گنبد 253] گوی، چرخ ریسندگی، دوک، دایره، دیسک، لوح فشرده چرخ فلک چرخ نخریسی، چرخ عصاری، چرخ کوزهگری، چرخگوشت، چرخخیاطی ◄ ماشین دوچرخه