اختلال تیکtic disorderواژههای مصوب فرهنگستانهریک از اختلالهایی که ویژگی اصلی آنها پرش یا گرفتگی عضلههای حرکتی یا صوتی یا هر دوی آنها بهطور مکرر در طول روز است
اختلال تیک گذراtransient tic disorderواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اختلال تیک که در آن فرد بین 4 هفته تا یک سال روزانه بارها دچار تیکهای منفرد یا چندتایی میشود
اختلال تیک حرکتی یا آوایی مزمنchronic motor or vocal tic disorderواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اختلال تیک که در آن فرد در مدتی افزون بر یک سال دچار تیکهای حرکتی یا صوتی شود درحالیکه دورههای توقف تیک از سه ماه تجاوز نکند
عوارض اقامتhotel tax, bed tax, resort tax, room taxواژههای مصوب فرهنگستانمالیاتی که دولت محلی یا مرکزی یا سازمانی دیگر برای افزایش درآمد یا توسعه و بهبود زیرساختهای گردشگری از بازدیدکنندگان بابت اقامتشان دریافت میکند
تیک تیکلغتنامه دهخداتیک تیک .(اِ صوت مرکب ) آواز جنبش عقربک ساعت . حکایت صوت عقربه های ساعت . (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). آواز حرکت یکنواخت رقاصک یا پاندول ساعت و جز آن . تک تک .
تیکلغتنامه دهخداتیک . [ ک َ ] (ع اِ) اسم اشاره ، مانند: تلک مؤنث ذلک ؛ یعنی این زن . (ناظم الاطباء).
تیکلغتنامه دهخداتیک . (اِخ ) داستان نویس و هنرشناس آلمانی که در برلن متولد شد. وی رمانتیزم آلمان را تا سرحد خیال پردازی و فانتزی رهبری کرد (1773-1853 م .). (از لاروس ). رجوع به دایرة المعارف فارسی و قاموس الاعلام ترکی ذیل کل
دایتیکلغتنامه دهخدادایتیک .(اِخ ) (رود) آمویه . جیحون . رجوع به آمویه و جیحون ورجوع به دایتی و فرهنگ ایران باستان ج 1 ص 71 شود.
دراماتیکلغتنامه دهخدادراماتیک . [ دِ ] (فرانسوی ، ص ) منسوب به درام . درامی . نمایشی . رجوع به درام شود.
دریای آتلانتیکلغتنامه دهخدادریای آتلانتیک . [ دَرْ ی ِ ] (اِخ ) اقیانوس اطلس . رجوع به اطلس و دریای محیط در ردیفهای خود شود.
دریای آدریاتیکلغتنامه دهخدادریای آدریاتیک . [ دَرْ ی ِ ] (اِخ ) شاخه ای از دریای مدیترانه میان ایتالیا و شبه جزیره ٔ بالکان . طولش 805 کیلومتر و عرض 96 تا 225 کیلومتر و حداکثر عمقش <span class="hl" dir
دریای بالتیکلغتنامه دهخدادریای بالتیک . [ دَرْ ی ِ ] (اِخ ) شاخه ای از اقیانوس اطلس در اروپای شمالی محاط بین سوئد، فنلاند، شوروی ، لهستان ، آلمان و دانمارک . مساحت آن با خلیجهای بوتنی و فنلاند و ریگا در حدود 414 هزار کیلومتر مربع است . (از دائرةالمعارف فارسی ). و رجو