تانالغتنامه دهخداتانا. (اِخ ) رودی به «لاپونی » که فنلاند را از نروژ جدا سازد و به اقیانوس منجمد شمالی می ریزد و درازی آن در حدود 402 هزار گز است .
تانالغتنامه دهخداتانا. (اِخ ) عباس اقبال در تاریخ مغول بندری را به نام تانا ذکر می کند:... مخصوصاً در دو محل «تانا» یعنی بندر آزف و بوسفور نیز صاحب تأسیسات تجارتی شدند... (ص 568). رجوع به ص 569 همان کتاب شود. با صراحتی که در
ثانیاًلغتنامه دهخداثانیاً. [ یَن ْ ] (ع ق ) دوم بار. || باز. || دیگر. || بار دیگر. ددیگر. || دوباره . || سپس .
ثانیاًلغتنامه دهخداثانیاً. [ یَن ْ ] (ع ق ) دوم بار. || باز. || دیگر. || بار دیگر. ددیگر. || دوباره . || سپس .
ددیگرلغتنامه دهخداددیگر. [ دُ ] (ق مرکب ) عدد ترتیبی . دوم . ثانیاً. دودیگر : ددیگر چنین هست رویم که هست یکی گر دروغ است بنمای دست .فردوسی .
نوع ذخیرۀ معدنیmineral-deposit typeواژههای مصوب فرهنگستاناصطلاحی کلی برای ذخایر معدنیای که اولاً دارای ویژگیهای زمینشناختی مشترک باشند و ثانیاً حاوی کانی معدنی یا ترکیبی از کانیهای معدنی خاصی باشند
حق المارهواژهنامه آزادجواز خوردن میوه درخت خرما یا سایر میوه ها برای فردی که از کنارش عبور می کند(مشروط برآنکه اولا به قصد خوردن نرفته باشد ثانیا میوه ها را خراب نکند)
فکللغتنامه دهخدافکل . [ ف ُ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) یقه ٔ پیراهن که بوسیله ٔ دکمه های پیراهن دوخته میشود. (فرهنگ فارسی معین ) : اولاً عرض فکلها اینقدر وسعت نداشت ثانیاً فکر جوانان این قدر لاغر نبود. بهار.|| کراوات . (فرهنگ فارسی معین
ثانیاًلغتنامه دهخداثانیاً. [ یَن ْ ] (ع ق ) دوم بار. || باز. || دیگر. || بار دیگر. ددیگر. || دوباره . || سپس .