تثطیعلغتنامه دهخداتثطیع. [ ت َ ] (ع مص ) شکستن . (شرح قاموس ) (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ثطلغتنامه دهخداثط. [ ث َطط ] (ع ص ، اِ) مرد کوسه یا کسی که مو در ریش و ابروی او کم باشد: رجل ثطّ الحاجبین . || مرد گران شکم که راه رفتن نتواند. ج ، اثطاط، ثُطّ، ثطان ، ثطاط، ثططة.