ثعابینلغتنامه دهخداثعابین . [ ث َ ](ع اِ) ج ِ ثعبان بمعنی اژدرها. || رئیس الثعابین . ماری خرافی که از تخم خروس زاید و مار پرزهرو نیز مرغی موهوم که دم وی مانند مار بود و نوعی حیوان نیش غولی چون غولی که نظر و نفس وی کشنده است .
ثعبانلغتنامه دهخداثعبان . [ ث ُ ] (ع اِ) مار بزرگ . مار عظیم . اژدها.(غیاث اللغة) (نصاب الصبیان ) (السامی فی الاسامی ). اژدر. (بحر الجواهر). یا خاص است به مار نر. یا مطلق مار است . تنین . برغمان . برسان . ج ، ثعابین : میر موسی کف ، شمشیر چو ثعبان دارددست فرعون و
شفادارولغتنامه دهخداشفادارو. [ ش ِ / ش َ ] (اِ مرکب ) پادزهر و داروی شفا. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از برهان ). پازهر. فادزهر. نوشدارو. (یادداشت مؤلف ). پادزهر. (فرهنگ جهانگیری ) : نهد در بیخ دندان ثعابین سم و
ثعبانلغتنامه دهخداثعبان . [ ث ُ ] (ع اِ) مار بزرگ . مار عظیم . اژدها.(غیاث اللغة) (نصاب الصبیان ) (السامی فی الاسامی ). اژدر. (بحر الجواهر). یا خاص است به مار نر. یا مطلق مار است . تنین . برغمان . برسان . ج ، ثعابین : میر موسی کف ، شمشیر چو ثعبان دارددست فرعون و