ثمامیهفرهنگ فارسی عمیدگروهی از معتزله، پیروان ثمامةبن اشرس نمیری و معاصر هارون و مٲمون، خلفای عباسی، که معتقد بودند مشرکان و زندیقان مانند بهایم خاک میشوند، نه به بهشت میروند و نه به دوزخ.
تمامةلغتنامه دهخداتمامة. [ ت َ م َ ] (ع اِ) تمام . (منتهی الارب ). و آنچه بدان چیزی کامل گردد. (از اقرب الموارد).
تمامةلغتنامه دهخداتمامة. [ ت َ م َ / ت ِ م َ ] (ع مص ) کامل و تمام گردیدن : تم تماماً و تماماً (مثلثتین ) و تمامة و تمامة. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کامل شدن عده ایام ماه به 30 روز. (
تمامةلغتنامه دهخداتمامة. [ ت ُ م َ ] (ع اِ) بقیه ٔ چیزی . (منتهی الارب )(از المنجد) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ثمامةلغتنامه دهخداثمامة. [ ث ُ م َ ] (اِخ ) ابن اُثال الحنفی . رئیس یمامه از مردم قبیله ٔ بنی حنیفه . پیغمبر در سال ششم هجری سلیطبن عمرو را بدعوت با نامه نزد او فرستاد او در یکی از غزوات اسیر مسلمین شد و مدت سه روز رسول صلوات اﷲ علیه به وی تکلیف قبول اسلام کردو وی نپذیرفت و سپس رسول اکرم او را
اصحاب ثمامةلغتنامه دهخدااصحاب ثمامة. [ اَ ب ِ ث ُ م َ ] (اِخ ) پیروان ثمامةبن اشرس نمیری بودندکه آنان را ثمامیه میخواندند. رجوع به ثمامیه و ملل و نحل شهرستانی چ مطبعه ٔ حجازی قاهره ج 1 ص 94 شود.
ثمامةلغتنامه دهخداثمامة. [ ث ُ م َ ] (اِخ ) ابن اشرف النمیری . پیشوای ثمامیة. فرقه ای از معتزله . او شناختن خدای را ضروری نمیشمرد و ببقاء روح یهود و نصاری و مشرکین قائل نبود و می گفت که آنان را چون بهائم بعث وحشر و نشر و سؤال و بازپرس نیست . (قاموس الاعلام ).
ثمامیةلغتنامه دهخداثمامیة. [ ث َ می ی َ ] (اِخ ) گروهی از معتزله از اتباع ثمامةبن اشرس نمیری . و آنان گویند که افعال عباد را فاعلی نیست و افعال بخودی خودتولید شوند، و معرفت زائیده نظر است . و نظر واجب است پیش از شرع . و یهود و نصارا و مجوس و زنادقه در جهان دیگر خاک شوند و نه به بهشت شوند و نه ب
معتزلهلغتنامه دهخدامعتزله . [ م ُ ت َ زِ ل َ ] (اِخ ) فرقه ای است که می گویند به دنیا و آخرت ، دیدن حق تعالی ممکن نیست . ونیز می گویند که نیکی از خداست و بدی از نفس و مرتکب کبیره نه مؤمن است نه کافر. واصل بن عطا که مقدم این جماعت است شاگرد شیخ حسن بصری بوده یک روز در مسجد با شاگردان دیگر این ح