ثابت، ثابت کننده
ثابت، لوازم نصب کردنی، اثاثه ثابت، چیز ثابت، عقار
نیمه ثابت، نیم ثابت
ثابت نشده، رها کردن، ازاد کردن، باز کردن، غیر ثابت کردن
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) اللغوی . رجوع به ثابت بن ابی ثابت عبدالعزیز اللغوی شود.