لغتنامه دهخدا
جابلقا. [ ب َ / ب ُ ] (اِخ ) جابلق . نام شهری است بمشرق که از آنسوی آن آدمی نباشد. مقابل جابلصا و جابلص . با قاف بر وزن جابلسا شهری است بسرحد مشرق گویند هزار دروازه دارد و در هر دروازه هزار کس پاسبانی میکنند و بعضی گویند شهری است در عالم مثال