ترجمه مقاله

جابه جا

jābejā

۱. محل‌به‌محل؛ مکان‌به‌مکان؛ نقطه‌به‌نقطه: ◻︎ آن حکیم خارچین استاد بود / دست می‌زد جابه‌جا می‌آزمود (مولوی: ۴۱).
۲. درحال؛ فوراً؛ فی‌الفور: جابه‌جا افتاد و مرد.
⟨ جابه‌جا شدن: (مصدر لازم)
۱. از جایی به جای دیگر رفتن.
۲. از جای خود تکان خوردن استخوان یا مفصل؛ از بند دررفتن؛ از جا دررفتن.
⟨ جابه‌جا کردن: (مصدر متعدی)
۱. چیزی را از جایی به جای دیگر گذاشتن.
۲. چیزی را در جای خود قرار دادن.

ترجمه مقاله