جادوییفرهنگ فارسی عمید۱. [مجاز] شگفتانگیز: چشمان جادویی.۲. (حاصل مصدر) [قدیمی] ساحری؛ جادوگری: ◻︎ خمار در سر و دستش به خون مشتاقان / خضیب و نرگس مستش به جادویی مکحول (سعدی۲: ۴۸۰).⟨ جادویی کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] سِحر کردن؛ جادو کردن.
جادوئیلغتنامه دهخداجادوئی . (حامص ) سحر و ساحری . (آنندراج ). سحر. جادوگری . عمل جادوگر. تُوَلَه . تِوَلَه .(منتهی الارب ). جِبت . طِب ّ. طُب ّ. طَب ّ. طُلاوة. طَلاوة. طِلاوة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) : جادوئیها کند شگفت و عجیب هست و استاش زند و استانیست .<b
جادویفرهنگ فارسی عمید۱. سِحر.۲. ساحری؛ جادوگری.⟨ جادوی کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] سِحر کردن؛ جادو کردن.
جادوئی کردنلغتنامه دهخداجادوئی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سحر کردن . جادوگری کردن : جادوئی کرده ست کسی یا سیمیاست یا خلاف طبع تو از بخت ماست . مولوی .رجوع به جادو کردن شود.
جادوئی سازلغتنامه دهخداجادوئی ساز. (نف مرکب ) ساحر. جادوگر. کسی که جادو کند : نپوشد بر تو آن افسانه را رازکه در راهی زنی شد جادوئی ساز.نظامی .
اعداد جادوییmagic numbersواژههای مصوب فرهنگستاناعداد 2، 8، 20، 28، 50، 82، 126 که معرف تعداد پروتونها یا نوترونها یا هر دوِ آنها در پوستههای کامل هستهای است
روش زاویۀ جادوییmagic-angle methodواژههای مصوب فرهنگستانروشی در تجزیهوتحلیل پیکربندی فضاشیمیایی که در آن نمونۀ جهتیافته حول محوری میچرخد تا پهنشدگی خطی را که ناشی از شرایط ناهمسانگردی است کاهش دهد
چرخش در زاویۀ جادوییmagic angle spinningواژههای مصوب فرهنگستانروشی در تشدید مغناطیسی هستهای حالتجامد برای باریک کردن خطوط طیفی
روش زاویۀ جادوییmagic-angle methodواژههای مصوب فرهنگستانروشی در تجزیهوتحلیل پیکربندی فضاشیمیایی که در آن نمونۀ جهتیافته حول محوری میچرخد تا پهنشدگی خطی را که ناشی از شرایط ناهمسانگردی است کاهش دهد
اعداد جادوییmagic numbersواژههای مصوب فرهنگستاناعداد 2، 8، 20، 28، 50، 82، 126 که معرف تعداد پروتونها یا نوترونها یا هر دوِ آنها در پوستههای کامل هستهای است
چرخش در زاویۀ جادوییmagic angle spinningواژههای مصوب فرهنگستانروشی در تشدید مغناطیسی هستهای حالتجامد برای باریک کردن خطوط طیفی