زادبهلغتنامه دهخدازادبه . [ ب ِ ] (اِخ ) یکی از 25 تن ملوک حیره است که در ظرف 323سال و 11 ماه [ تا آغاز اسلام ] حکومت داشته اند. مؤلف مجمل التواریخ و القصص او را جز آنان شمرده که درملوک آل نص
جاذبيةدیکشنری عربی به فارسیکشش , جذب , جاذبه , کشندگي , گرايش , قوه جاذبه , تمايل , سنگيني , ثقل , جاذبه زمين , درجه کشش , وقار , اهميت , شدت , جديت , دشواري وضع
جاذبةلغتنامه دهخداجاذبة. [ ذِ ب َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث جاذب . شتر کم شیر: ناقة جاذبه ؛ یعنی شترماده ٔ کم شیر. || کشنده . رباینده . (منتهی الارب ): بر مثال مغناطیس به جاذبه ٔ قهر ایشان رابخود کشیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 35). || برگردان
پایدارسازی جاذبهsite hardeningواژههای مصوب فرهنگستانترمیم و بهینهسازی جاذبۀ گردشگری برای افزایش ظرفیت بازدید
جاذبهپردازیinterpretation 2واژههای مصوب فرهنگستانروالی در طبیعتگردی که در آن اهمیت و مفاهیم پدیدههای طبیعی و فرهنگی مرتبط با هم برای بازدیدکنندگان آشکار میشود
جاذبهپردازیinterpretation 2واژههای مصوب فرهنگستانروالی در طبیعتگردی که در آن اهمیت و مفاهیم پدیدههای طبیعی و فرهنگی مرتبط با هم برای بازدیدکنندگان آشکار میشود
پایدارسازی جاذبهsite hardeningواژههای مصوب فرهنگستانترمیم و بهینهسازی جاذبۀ گردشگری برای افزایش ظرفیت بازدید
جاذبۀ تقویمیevent attractionواژههای مصوب فرهنگستانجاذبهای که وقوع رخدادی در آن جذابتر از جاذبۀ مکانی آن است
جاذبهپردازیinterpretation 2واژههای مصوب فرهنگستانروالی در طبیعتگردی که در آن اهمیت و مفاهیم پدیدههای طبیعی و فرهنگی مرتبط با هم برای بازدیدکنندگان آشکار میشود
جاذبههای انسانساختman-made attractionsواژههای مصوب فرهنگستانجاذبههایی که انسان میسازد یا پدید میآورد، مانند پارکهای موضوعی و رویدادهای ویژه از قبیل مسابقات المپیک و نشستها و همایشها و تفریحات و ورزشهای گوناگون
جاذبههای گردشگریtourist attractionsواژههای مصوب فرهنگستاناجزایی از محصول گردشگری که موجب جذب بازدیدکنندگان و ترجیح آنها در انتخاب مکانی به مکان دیگر میشود
مجاذبهلغتنامه دهخدامجاذبه . [ م ُ ذَ ب َ / م ُ ذِ ب ِ ] (ع مص ) همدیگر را به سوی خود کشیدن و بردن . (ناظم الاطباء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مجاذبة شود.
پایدارسازی جاذبهsite hardeningواژههای مصوب فرهنگستانترمیم و بهینهسازی جاذبۀ گردشگری برای افزایش ظرفیت بازدید