ترجمه مقاله

جانور

jānevar

۱. موجود زنده که قادر بر حرکت ارادی باشد؛ جاندار؛ ذی‌روح: ◻︎ جانور از نطفه می‌کند، شکر از نِی / برگِ تر از چوبِ خشک و چشمه ز خارا (سعدی۲: ۳۰۳).
۲. کِرم روده.
۳. حشره، به‌ویژه حشرۀ موذی و گزنده.
۴. حیوان: ◻︎ نمانَد جانور از وحش و طیر و ماهی و مور / که بر فلک نشد از بی‌مرادی افغانش (سعدی: ۱۱۳).
۵. [مجاز] شخص ستمگر، بی‌ادب، موذی، یا بدجنس.
۶. [قدیمی، مجاز] انسان: ◻︎ گفتم که جانور ز جهان خود نهایت است / گفتا پیمبر است نهایت ز جانور (ناصرخسرو۱: ۲۷۲).
⟨ جانور گویا: [مجاز] حیوان ناطق؛ انسان؛ آدمی.
⟨ جانور دوپا: [مجاز] حیوان ناطق؛ انسان؛ آدمی.

۱. جاندار، حیوان، دابه، دد، سبع، وحش
۲. جاندار ≠ آدمی، انسان

ترجمه مقاله