جانوسپارلغتنامه دهخداجانوسپار. (اِخ ) نام دستور و وزیر دارا (اصل این کلمه گویا بمعنی جانوسیار است پس جانوسیار صحیح است . (لغات شاهنامه ٔ دکتر شفق ص 99). نام مرد همدانی ملازم دارا که دارا را به اتفاق ماهیار زخم زده کشتند اسکندر هر دو را بخون دارا کشت . (آنندراج )
جانوسپارلغتنامه دهخداجانوسپار. (اِخ ) نام موبد خسروپرویز. (ولف ) : کجاست آن سرافراز جانوسپارکه با تخت زر بود و با گوشوار.فردوسی .
جانوسپارفرهنگ فارسی عمیدگروهی از برگزیدگان اسواران در عهد ساسانیان که بهواسطۀ دلیری و بیباکی به این نام خوانده میشدند.
جانوسارلغتنامه دهخداجانوسار. (اِخ ) نام شخصی بوده همدانی ملازم دارای بن داراب ، و او دارای صاحب خود را در جنگ سکندر بفریب و مکر و حیله بقتل آورده و سکندر نیز او را بسبب قتل دارا بجهنم فرستاد. (برهان ). این کمله بصورتهای جانوسپار، جانوسیار هم آمده است . (از متن و حاشیه ٔ برهان چ معین ). جانوسپار.
جانوسیارلغتنامه دهخداجانوسیار. (اِخ ) همان جانوسار یا جانوسپار سردار خائن دارا است که با همدستی ماهیار برای تقرب به اسکندر دارا را کشتند : ناجوانمردیست چون جانوسیار و ماهیاریار دارا بودن و دل با سکندر داشتن . قاآنی .رجوع به جانوسار و ج
جانوسیارلغتنامه دهخداجانوسیار. (اِخ ) همان جانوسار یا جانوسپار سردار خائن دارا است که با همدستی ماهیار برای تقرب به اسکندر دارا را کشتند : ناجوانمردیست چون جانوسیار و ماهیاریار دارا بودن و دل با سکندر داشتن . قاآنی .رجوع به جانوسار و ج
جانوسارلغتنامه دهخداجانوسار. (اِخ ) نام شخصی بوده همدانی ملازم دارای بن داراب ، و او دارای صاحب خود را در جنگ سکندر بفریب و مکر و حیله بقتل آورده و سکندر نیز او را بسبب قتل دارا بجهنم فرستاد. (برهان ). این کمله بصورتهای جانوسپار، جانوسیار هم آمده است . (از متن و حاشیه ٔ برهان چ معین ). جانوسپار.
ماهیارفرهنگ نامها(تلفظ: māh yār) (در اعلام) نام دستور [وزیر] دارا و کُشندهی او ؛ ]چون دارا از اسکندر شکست خورد و گریزان شد به دست دو دستور خود ماهیار و جانوسپار به قتل رسید[ .