جانکنلغتنامه دهخداجانکن . [ ک َ ] (نف مرکب ) گیرنده ٔ روح و جان . (ناظم الاطباء). || در حال نزع . کسی که جان دهد. محتضر. || مجازاً، بسیار رنج برنده . رنج و تعب بسیار برنده : بیاد لعل او فرهاد جان کن کننده کوه را چون مرد کان کن . نظامی .
زونکنفرهنگ فارسی معین(زُ کَ) [ آلما . ] (اِ.) نام تجاری وسیله ای معمولاً مقوایی و ضخیم با میله هایی فنردار، مخصوص نگه داری سندها و اوراق اداری برای پیشگیری از پراکنده شدن آن ها، پَروَندن (فره ).
جونقانواژهنامه آزاداز شهرهای استان چهار محال به معنی مکان برجسته (گونه) که به صورت معرب در زمان قاجاریه به جونقان تبدیل گشته.مردمانش قشقایی تبار و به زبان ترکی صحبت می کنند. نام شهری از توابع استان چهارمحال و بختیاری