جانپناه پلclearance platformواژههای مصوب فرهنگستانسازهای عرشهمانند و کوچک، متصل به پلهای بدون پیادهرو، بهمنظور تأمین فضای لازم برای پناه گرفتن کارگران در هنگام عبور قطار
ابعاد نهاییfinished size, neat size, finished measure, net measure, net size, target sizeواژههای مصوب فرهنگستانابعاد چوب پس از ماشینکاری
سحابی نِی ـ آلنNey-Allen Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانچشمۀ گستردهای از گسیل فروسرخ که در سحابی جبار و در نزدیکی ذوزنقه واقع شده است
جهان پناهلغتنامه دهخداجهان پناه . [ ج َ هام ْ پ َ ] (ص مرکب ) پناه جهان . (آنندراج ) : شاها ملکا جهان پناهایک شاه نه بل هزار شاها. نظامی .شاه جهان پناه سایه ٔ کردگار.(گلستان ). شاهزاده را ببارگاه جهان پناه رسانید. (حبیب السیر).
جهان پناهیلغتنامه دهخداجهان پناهی . [ ج َ هام ْ پ َ ] (حامص مرکب ) حاصل مصدر از جهان پناه بمعنی پناه جهان : ازلی شد جهان پناهی اوابدی باد پادشاهی او.نظامی .
پناه جانلغتنامه دهخداپناه جان . [ پ َ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تقیه باشد. (حاشیه ٔ مثنوی چ علاءالدوله ) : گفت ترسایان پناه جان کننددین خود رااز ملک پنهان کنند.مولوی .
جانپناهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی حفاظ، سایهبان، سقف، بارانگیر، روکش، سرپناه، سپر خانه، خانه - مادی، چاردیواری
جانپناهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی حفاظ، سایهبان، سقف، بارانگیر، روکش، سرپناه، سپر خانه، خانه - مادی، چاردیواری