جحدلغتنامه دهخداجحد. [ ج َ ] (ع مص ) کم خیری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) . || در لغت انکارنمودن شی ٔ است با علم به آن شی ٔ. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). انکار کردن حق کسی را با علم و دانست خود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). انکار کردن بدانستگی . (غیاث اللغات ) (از اقرب ا
جحدلغتنامه دهخداجحد. [ ج َ ح َ ] (ع مص )سخت عیش گردیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || انکار کردن بدانستگی . (غیاث اللغات ) (کشاف اصطلاحات فنون ). || کم باران گردیدن . (از منتهی الارب ). خشکی زمین و تهی شدن آن از خیر و برکت . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || کم بالیدن گی
جحدلغتنامه دهخداجحد. [ ج َ ح ِ ] (ع ص ) کم خیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).- عام جَحِد ؛ سال خشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سال کم باران . (از اقرب الموارد). ج ، جِحاد. (منتهی الارب ).- فرس جَحِد</
جحدلغتنامه دهخداجحد. [ ج ُ ] (ع مص ) انکار کردن شی ٔ است با علم به آن . (از کشاف اصطلاحات فنون ). و رجوع به جَحد شود.
جتjetواژههای مصوب فرهنگستانبادهای نسبتاً قوی متمرکز در یک جریان باریک در جوّ متـ . جریان جتی jet stream
جحدبلغتنامه دهخداجحدب . [ ج َ دَ ] (اِخ ) از خطبای بنی تمیم است . او را با جریر مشاجراتی بوده و جریر در حق او گفته است : قبح الاله و لایقبح غیره بظراً تفلق عن مفارق جحدب .و همچنین با خالدبن سلمه ٔ مخزومی خطیب ملاقات کرده و مناظره ای میان آنها روی داده است .
جحدبلغتنامه دهخداجحدب . [ ج َ دَ ] (ع اِ) ابن البیطار از رافقی آرد که : جحدب را در دیگی بسوزند و خاکستر آن را بر ریش آکله پاشند، سود دارد. (از مفردات ابن البیطار) .
جحدبلغتنامه دهخداجحدب . [ ج َ دَ ] (ع ص ) کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) شیر بیشه . (ناظم الاطباء). جَحدَر. (منتهی الارب ). و رجوع به جحدر شود.
جحدملغتنامه دهخداجحدم . [ ج َ دَ ] (اِخ ) ابن فضالة الجهنی . ابن مندة از طریق فرزندان مترجم روایت کند که بخدمت رسول (ص ) رسید و حضرت در حق وی دعا کرد ولی در سند روایت اشخاص مجهولی وجود دارند. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة شود.
جحدملغتنامه دهخداجحدم . [ ج َ دَ ] (اِخ ) غیرمنسوب و صحابی است . (از منتهی الارب ). او را با نبی اکرم (ص ) صحبتی بوده است . و روایت کند که رسول (ص ) گفت : «هرکس گوسفند خود را بدوشد و پیراهن و کفش خود را وصله کندو با نوکر خود غذا خورد و مایحتاج خود را خودش از بازار بخانه برد، از تکبر مبرا میگر
جحادلغتنامه دهخداجحاد. [ ج ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جَحِد، به معنی اسب کوتاه درشت . (منتهی الارب ). رجوع به جحد شود.
جحدبلغتنامه دهخداجحدب . [ ج َ دَ ] (اِخ ) از خطبای بنی تمیم است . او را با جریر مشاجراتی بوده و جریر در حق او گفته است : قبح الاله و لایقبح غیره بظراً تفلق عن مفارق جحدب .و همچنین با خالدبن سلمه ٔ مخزومی خطیب ملاقات کرده و مناظره ای میان آنها روی داده است .
جحدبلغتنامه دهخداجحدب . [ ج َ دَ ] (ع اِ) ابن البیطار از رافقی آرد که : جحدب را در دیگی بسوزند و خاکستر آن را بر ریش آکله پاشند، سود دارد. (از مفردات ابن البیطار) .
جحدبلغتنامه دهخداجحدب . [ ج َ دَ ] (ع ص ) کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) شیر بیشه . (ناظم الاطباء). جَحدَر. (منتهی الارب ). و رجوع به جحدر شود.
جحدملغتنامه دهخداجحدم . [ ج َ دَ ] (اِخ ) ابن فضالة الجهنی . ابن مندة از طریق فرزندان مترجم روایت کند که بخدمت رسول (ص ) رسید و حضرت در حق وی دعا کرد ولی در سند روایت اشخاص مجهولی وجود دارند. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة شود.
جحدملغتنامه دهخداجحدم . [ ج َ دَ ] (اِخ ) غیرمنسوب و صحابی است . (از منتهی الارب ). او را با نبی اکرم (ص ) صحبتی بوده است . و روایت کند که رسول (ص ) گفت : «هرکس گوسفند خود را بدوشد و پیراهن و کفش خود را وصله کندو با نوکر خود غذا خورد و مایحتاج خود را خودش از بازار بخانه برد، از تکبر مبرا میگر
مجحدلغتنامه دهخدامجحد. [ م ُ ح ِ ] (ع ص ) کم خیر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || گیاه نابالیده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ).